چله نشینی جداشدن اززندگی نیست
آيت ا… جوادي آملي درباره چله نشيني براي عبادت گفته اند: «چله گيري اين است که انسان از دنيا جدا بشود؛ نه از جامعه و نه از مردم و زندگي! زيرا مي داند «حب الدنيا رأس کل خطيئه» است، چهل روز سعي مي کند خودش را نجات بدهد؛ اين طور نيست که از جامعه يا از درس و بحث و کار و زندگي و خانواده جدا باشد! اگر واقعاً آدم بتواند 40 روز نه بازي بدهد، نه بازي بکند و اهل بازي نباشد، خيلي از مطالب در درون او مي جوشد. براي همه، مخصوصاً کساني که در صراط تعليم و تعلم اند.»
برگرفته از پايگاه اطلاع رساني حوزه
ذکرگشایش دربن بست های دنیوی
علامه طهراني که در نجف اشرف خدمت مرحوم آيت الله سيد علي آقا قاضي رفت و آمد داشتند سفارشاتي را از ايشان نقل کرده اند. علامه طهراني ميفرمايد: روزي در حرم مطهر حضرت علي بن موسي الرضا(ع) پس از انجام زيارت و خواندن نماز زيارت در سمت پشت سر نشسته بودم و اتفاقا در جنب من جناب محترم حجه الاسلام آقاي علامه لاهيجاني انصاري – دامت برکاته – نشسته بودند؛ و در آن مکان مقدس ذکر مرحوم قاضي آقاي حاج ميرزا علي آقا آن فقيه و عارف عاليقدر اسلام به ميان آمد؛ و چون جناب ايشان خدمت آن مرحوم در نجف اشرف رفت و آمد داشتند جملاتي را نقل کردند که بسيار شايان دقت است: از جمله آنکه آن مرحوم ميفرمودند: در يک مسجد هميشه نماز نخوانيد، به مساجد ديگر نيز برويد! و هر جا ديديد حال پيدا کرديد تغيير دهيد! و از اين مسجد به مسجد ديگر انتقال يابيد و خلاصه آنکه توقف در يک مکان بي مورد است؛ و بايد دائما دنبال حال بود و از هر جا به جاي ديگر منتقل شد و هر جا حال بهتر بود آنجا را انتخاب نمود، اگر در مسجد کوفه نشد به مسجد سهله برويد و اگر در سهله نشد به مسجد کوفه برويد و هکذا.
یاران امام مهدی(عج)درقران
رسول خدا در حق مهدي فرموده است: اگر از عمر دنيا به جز يک روز باقي نباشد، خداوند آن روز را طولاني مي گرداند تا مردي از عترت من بيايد که هم نام من است؛ او جهان را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد پايگاه خبري آينده روشن - آيات بسياري در قرآن وجود دارند که امامان معصوم عليهم السلام آن ها را به وجود مقدس امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف تفسير نموده اند. اما برخي از اين آيات نيز در تفسير ائمه عليهم السلام به ياران امام مهدي نسبت داده شده اند. آيه اول « وَلَئِنْ أخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إلَي اُمَّة مَعْدُودَة لَيَقُولُنَّ ما يَحْبِسُهُ أَلا يَوْمَ يَأتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَحاقَ بِهِمْ مَا کانُوْا بِهِ يَسْتَهْزِءوُنَ» ؛ « اگر ما عذاب را تا (آمدن) “امّت معدوده” از آن ها به تأخير بيندازيم، مي گويند: “چه چيز آن را باز مي دارد؟” آگاه باش! هنگامي که آن روز بيايد، عذاب از آن ها برگردانده نمي شود و آنچه را که مسخره مي کردند، آن ها را فرو خواهد گرفت».(1) در روايتي از امام باقر عليه السلام آمده است که در تفسير اين آيه فرمود: « منظور از “امّت معدوده” (امّت شمرده شده)، همان اصحاب مهدي در آخرالزمان هستند که 313 نفر به تعداد اهل “بدر” مي باشند و همان گونه که پاره هاي ابر پاييزي به هم مي پيوندند، آنان نيز در آن واحد (نزد آن حضرت) گرد مي آيند».(2) در حديثي از امام صادق عليه السلام نيز آمده است: « منظور از “عذاب” خروج قائم است (که سبب معذب شدن کافران مي باشد) و منظور از “امّت معدوده” اصحاب اوست که به تعداد اهل بدر هستند».(3) آيه دوم « ألَّذِينَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ في الاَْرْضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَءاتَوُا الزَّکوةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ للهِِ عاقِبَةُ الاُْمُور» ؛ « همان کساني که چون در زمين به آن ها فرمان روايي دهيم، نماز را به پا مي دارند و زکات را مي پردازند و به نيکي فرمان مي دهند و از زشتي باز مي دارند و فرجام کارها از آنِ خداست».(4) امام باقر عليه السلام در تفسير آين آيه شريفه فرموده است: « اين آيه درباره مهدي و ياران او نازل شده است. خداوند منان، شرق و غرب جهان را تحت سيطره آن ها در مي آورد و دين را به وسيله آن ها در جهان آشکار مي سازد و ديگر از ظلم و ستم ها و بدعت ها نشاني در روي زمين باقي نمي ماند» .(5) آيه سوم « فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ أَيْنَ ما تَکوُنُوا يَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمِيعاً» ؛ « پس در کارهاي نيک بر يکديگر پيشي گيريد. هر کجا که باشيد، خداوند همگي شما را مي آورد».(6) در سخني از امام باقر عليه السلام در تفسير اين آيه آمده است: « منظور از خيرات، ولايت اهل بيت است و منظور از “يَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمِيعاً"، 313 تن از ياران قائم مي باشند … به خدا سوگند! در يک لحظه همچون قطعات ابر پاييزي گرد آمده، پيرامون شمع وجودش حلقه مي زنند و در ميان رکن و مقام با او بيعت مي کنند و همراه او پيمان نامه اي از رسول اکرم است که آن را ـ امامان معصوم عليهم السلام ـ يکي پس از ديگري به ارث برده اند».(7) آيه چهارم « وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلارْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَني لا يُشْرِکُونَ بي شَيْئًا وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» ؛ « خداوند به کساني از شما که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد که قطعاً آنان را حکمران روي زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آن ها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را که براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مي کند، آنچنان که تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريک من نخواهند ساخت و کساني که پس از آن کافر شوند، آن ها فاسقانند».(8) امام زين العابدين عليه السلام پس از قرائت اين آيه شريفه فرمود: « به خدا سوگند! آن ها دوستان ـ و شيعيان ـ ما اهل بيت هستند. خداوند به وسيله مردي از ما که مهدي اين امّت است، وعده اي را که در اين آيه به مؤمنان صالح داده، تحقق خواهد بخشيد. رسول خدا در حق مهدي فرموده است: اگر از عمر دنيا به جز يک روز باقي نباشد، خداوند آن روز را طولاني مي گرداند تا مردي از عترت من بيايد که هم نام من است؛ او جهان را پر از عدل و داد نمايد، آن چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد».(9) آيه پنجم « مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللهُ بِقَوْم يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَي الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّة عَلَي الْکافِرِينَ» ؛ « هر کس از شما از دين خود برگردد، به زودي خداوند گروهي را مي آورد که دوستشان دارد و آن ها نيز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت و نيرومند هستند».(10) در حديثي از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه آمده است: « صاحب الامر در پناه خدا محفوظ است. اگر همه مردم از بين بروند، خداوند ياران او را خواهد آورد. آنان کساني هستند که خدا در باره آن ها فرموده است: “اگر اين ها بدان کفر ورزند، ما گروهي ديگر را بر آنان گماريم که بدان کافر نباشند"(11) و آنان هستند کساني که در باره آن ها فرموده است: “خداوند گروهي را مي آورد که دوستشان دارد و آن ها نيز او را دوست دارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت و نيرومند هستند"». (12) بنا بر تفسير اين آيات، صفات ياران امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را مي توان اين چنين بر شمرد: داراي قدرت فوق العاده اي هستند که در يک لحظه از مکان هاي مختلف به مکه مي روند و به آن حضرت ملحق مي شوند. آن ها محبوب خدا هستند و خداوند محبوب آنان. خدا، آن ها را در زمين توانايي و فرمانروايي مي دهد و به دست آن ها، کافران را عذاب مي کند. آنان نماز را به پا مي دارند و زکات را مي پردازند. به نيکي ها امر مي کنند و از بدي ها باز مي دارند. پي نوشت: 1. هود: 8. 2. ينابيع المودّة، ج 3، ص 241. 3. غيبت نعماني، ص 241. 4. حج: 41. 5. بحارالانوار، ج 51، ص 47 و 48. 6. بقره: 148. 7. غيبت نعماني، ص 282. 8. نور: 55. 9. تفسير مجمع البيان، ج 7، ص 240. 10. مائده: 54. 11. انعام: 89. 12. ينابيع المودّة، ج 3 ، ص 237.
توصیه عملی وشنیدنی مرحوم دولابی
. 1-هر وقت در زندگيات گيري پيش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتي که راهم را بستي؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ي يار است.
2. زيارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زيارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان. اگر اين کار را بکني، دائمي مي شود؛ دائم در زيارت و نماز و ذکر و عبادت خواهي بود.
3. اگر غلام خانهزادي پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزي غصه دار شود و بگويد فردا من چه بخورم؟ اين توهين به صاحبش است و با اين غصه خوردن صاحبش را اذيت مي کند. بعد از عمري روزي خدا را خوردن، جا ندارد براي روزي فردايمان غصه دار و نگران باشيم.
4. گذشته که گذشت و نيست، آينده هم که نيامده و نيست. غصه ها مال گذشته و آينده است. حالا که گذشته و آينده نيست، پس چه غصه اي؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. مرگ را که بپذيري، همه ي غم و غصه ها مي رود و بي اثر مي شود. وقتي با حضرت عزرائيل رفيق شوي، غصه هايت کم مي شود. آمادگي موت خوب است، نه زود مردن. بعد از اين آمادگي، عمر دنيا بسيار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنيا را در نظر کوچک مي کند و آخرت را بزرگ. حضرت امير عليه السلام فرمود: يک ساعت دنيا را به همه ي آخرت نمي دهم. آمادگي بايد داشت، نه عجله براي مردن.
6. اگر دقّت کنيد، فشار قبر و امثال آن در همين دنيا قابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و ديگران را در فشار مي گذارد.
7. تربت، دفع بلا ميکند و همه ي تب ها و طوفان ها و زلزله ها با يک سر سوزن از آن آرام مي شود. مۆمن سرانجام تربت ميشود. اگر يک مۆمن در شهري بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور ميکند.
8. هر وقت غصه دار شديد، براي خودتان و براي همه مۆمنين و مۆمنات از زنده ها و مرده ها و آنهايي که بعدا خواهند آمد، استغفار کنيد. غصهدار که ميشويد، گويا بدنتان چين ميخورد و استغفار که ميکنيد، اين چين ها باز مي شود.
9. تا مي گويم شما آدم خوبي هستيد، شما مي گوييد خوبي از خودتان است و خودتان خوبيد. خدا هم همين طور است. تا به خدا مي گوييد خدايا تو غفّاري، تو ستّاري، تو رحماني و… خدا مي فرمايد خودت غفّاري، خودت ستّاري، خودت رحماني و… کار محبت همين است.
10. با تکرار کردن کارهاي خوب، عادت حاصل مي شود. بعد عادت به عبادت منجر مي شود. عبادت هم معرفت ايجاد مي کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود مي آيد و نهايتا به ولايت منجر مي شود.
درمحضربزرگان
از اين صداها زياد است، گيرنده ميخواهد!
استاد فاطمي نيا: در قم سيد بزرگواري بود و چاپخانه داشت! از خواص علامه طباطبايي و محرم سر ايشان بود. اين سيد داراي معنويات و حالات بالا و اهل کتمان بود. روزي در منزلش ما را دعوت کرد. بنده با شخص ديگري خدمتش رسيدم. در ضمن صحبت، به پهناي صورت اشک ميريخت. قضيه اي ازعلامه طباطبايي (رضوان الله عليه) نقل کرد گفت: روزي با آقا کار داشتم رفتم در منزل ايشان؛ هر چه در زدم و منتظر ماندم کسي نيامد، معلوم شد کسي در منزل نيست. ناگهان صدايي در گوشم گفت: در نزن، آقا رفته اند قبرستان نو! کسي هم در کوچه و اطراف من نبود… با خودم گفتم: ميروم قبرستان نو، در ضمن به صحت و سقم اين صدا هم پي ميبرم! با سرعت خودم را به قبرستان نو رساندم؛ ديدم ايشان در ميان قبرها در حال قدم زدن هستند. من خودم را آماده کرده بودم که تا ايشان را ديدم قضيه اين صدا را به ايشان بگويم حتي اگر ترديد کردند قسم بخورم! همين که خواستم مطلب را بگويم فرمودند: دست و پايت را گم نکن، از اين صداها زياد است، گيرنده ميخواهد! منبع: دوره سه جلدي کتاب نکته ها از گفته ها
انسان منتظروجامعه منتظرقابل تفکیک است؟
فرق بين انسان منتظر و جامعه منتظر از حيث وظايف است. يک سري وظايف فردي است يعني هر فردي بايد خودش ملتزم به اين وظايف باشد وقتي عمل کرد، مي شود انسان منتظر. اما جامعه منتظر يعني به دستوراتي که برعهده جامعه است، عمل شود . . . موفقيّت حضرت مهدي موعود(ع) را بايد موفقيت حزب خداپرست، سلسله انبياء و رجال دين دانست و پيروزي آن حضرت پيروزي شخصي و فردي نيست. به واسطة نيروي محيّرالعقول آن حضرت، حق بر باطل غلبه کند و دين داري بر بيديني چيره شود؛ وعدههاي همة انبياء جامة عمل ميپوشد و هدف و ايدهآل ايشان تحقق مييابد.
حضرت مهدي موعود(ع) به واسطة نصرت و تأييدات خداوندي و قدرت خارقالعادة مقام ولايت، حکومتهاي سرکش و ستمکار را سرنگون سازد و حکومت توحيد و عدالت را در سراسر جهان تشکيل دهد و همه بدون شک، نداي عدالت خواهي حضرت مهدي موعود(ع) را اجابت کنند و در پيشبرد هدفش کوشش نمايند.حضرت مهدي موعود(ع) مُجري همه نقشههاي پيغمبر اسلام(ص) بلکه تمام پيامبران است و پيروزي او پيروزي تمام اديان آسماني است، و آخرين سنگر کفر و بيديني توسط نيروي خارقالعادة آن جناب مفتوح شده و آرمان بشريت تحقق خواهد يافت. حجت الاسلام جواد جعفري، مدرس مرکز تخصصي مهدويت در اين باره پاسخ مي دهند؛ رجعت امامان ديگر بعد از امام زمان(ع) چه ضرورتي دارد؟ طبق آيات و روايات بحث رجعت ائمه فلسفه ها و اهداف متعددي دارد. يکي از آنها عملي شدن وعده الهي است.
آخرالزمان وترک امربه معروف ونهی ازمنکر
رسول خدا(ص) در وصف روز هاي آخرالزمان مي فرمايند: «کسي که امر به معروف کند خوار مي شود و کسي که مرتکب گناه شود مورد ستايش قرار مي گيرد.»(1) «و آن هنگامي خواهد بود که بيننده چون مؤمن را ببيند که چگونه به زحمت و مشقت افتاده، به خدا پناه مي برد، چون کافران وضع تأسفبار مؤمنين را ببينند شادمان مي شوند، و از مشاهده فساد و تباهي جهان در پوست نمي گنجد، و مي بيني که امر به معروف کننده رذيل و زبونست.»(2) البته همگاني شدن ترک امر به معروف و نهي از منکر در ميان مردم را نيز روايات پيش بيني کرده اند: «فاسق را مي بيني که در نافرماني خداوند کوشاست، راههاي خير را مي بيني که از رهروان خالي است، راه هاي ناشايست را مي بيني که پُررهرو است … ترک امر به معروف و نهي از منکر و ترک احکام دين را مي بيني که در ميان مردم همگاني شده است، و مي بيني که قاضي ها برخلاف حکم خدا داوري مي کنند.»(3) يا تا به حال دوستي داشته ايد که وقتي مثلاً شما را مي بيند که در ماه رمضان، روزه گرفته ايد، براي اينکه شما را از کارتان منصرف کند، با استفاده از جملاتي مانند: بابا مومن، انقدر امل بازي در نيار ديگه آخه کي خدا گفته وسط تابستان خودتان را بکشيد و آب و غذا نخوريد و از اين دست استدلالات، شما را دعوت به روزه خوري کند؟
پیامبری که درچاه اصحاب رس افتاد
نبيّ خدا(علي نبينا و آله و عليه السلام) دست بسته در چاهي در ميانه ي چشمه ي پرآب گرفتار آمده بود. او را قومش به چنين روزگاري دچار کرده بودند. چاه، آنقدر تنگ و باريک بود که نمي توانست دست و پايي بجنباند. خود مردم دوازده روستا آن تابوت سنگي را ساخته بودند و سرش را پوشانده بودند. حالا درون تيره و تاريک چاه از برخورد مداوم جريان چشمه، آنچنان سرد و مرطوب شده بود که گويي او را زنده زنده در قبر گذاشته بودند.(1) تمام اين جريانات از خشک شدن «شاه درخت» شروع شده بود.
همان زمان که نبيّ خدا(ع) در سکوت شب، قدم زنان به درخت صنوبر نزديک شد. دل گرفته و مغموم به اثرات باقي مانده از جشن پرشور نگريست: ريسمان ها و جواهرات آويزان از درخت، چارپايان سوخته، جام هاي خالي شراب. آخر مگر خداي يگانه ي يکتا را در خاطر نداشتند؟ پيامبر غمگين، دست به آسمان بالا آورد و رو به خداوند توانا درخواست کرد: «خدايا تو مي داني که اين بندگان تو، به غير از تکذيب، کارى نکرده اند و به تو کافرند و هر روز صبح، به پرستش درخت مشغول مي شوند؛ در حالي که ضرر و منفعتى از آن درخت به آنان نمي رسد. بارالها! قدرت و سلطنت خود را به آنان نشان بده و درخت آنها را خشک کن!»(2) همين شد که دعوا ميان دوازده روستا بالا گرفت. همه مي دانستند که او، نواده ي يعقوب نبي(ع) است؛ همان اندرزگويي که شب و روز از فريب شيطان به آنان مي گفت و از پرستش ابليس دورشان مي کرد.
چرا از مرگ مي ترسيم ؟
باشگاه خبرنگاران/از روزي که انسان پا به جهان گذاشته همواره با مرگ برخورد داشته و آن را در همه پديده هاي هستي مشاهده کرده ولي نتوانسته آن را بپذيرد، چرا؟ ما در طول زندگي خود بسياري از حقايق جهان پيرامون را شخصاً تجربه مي کنيم، مثل: نوازش ها و لذت آن، خوردن، مطالعه و بسياري موارد ديگر که کاملاً قابل لمس و درک است. اما بخشي از موارد را با ديدن يا شنيدن در پيرامونمان ياد گرفته ايم. خطر برق گرفتگي و تبعات آن يکي از اين موارد است که اگر خودمان مستقيم با آن برخورد نداشته ايم ولي با ديدن افراد مبتلا، به خطر و مشکلات بعدي آن کاملاً آگاه و روشن هستيم. بُعد ديگري از واقعيات در جهان هستند که ما براساس ظن و گمان راجع به آن فکر مي کنيم ولي هيچ اطلاع ملموس و دقيق شخصي از آن نداريم، مثل زندگي قبل و بعد از اين جهان و مهمتر از اين موارد؛ “مرگ". اگرچه روزانه بارها و بارها در حيوانات، انسان ها، طبيعت و حتي جمادات، مرگ و تغيير و تحول را مشاهده مي کنيم ولي باز اين مسئله اسرارآميزترين سئوال هستي است که در مواجهه با آن حتي زنان و مردان شيردل نيز پشتشان به لرزه درمي آيد و غير از موارد نادري در جهان، همه حتي از نام آن بيمناکند. در نوشتارحاضر به چرايي اين موضوع مي پردازيم؛
1 - هرچقدر شناخت موجود انساني از مسئله اي بيشتر باشد ترس او کمتر خواهد بود. آموزش شنا او را با آب آشتي داده، اطلاع از کار هواپيما استفاده از اين تکنولوژي را دلپذيرتر مي کند. ديدن اشياء و محيط در روشنايي، ماندن در آن محل در هنگام تاريکي را راحت تر خواهد ساخت و… چون هيچ اطلاعي از چند و چون مرگ و مراحل بعد از آن نداريم و موضوع به اين مهمي همواره در تاريکي تقريباً مطلقي است انسان نتوانسته آن را بپذيرد و پيشرفت علم و عمر آدمي در کره خاکي حتي ذره اي
آغاز امامت امام زمان (ع) ، روز جمعه هشتم ماه ربيع الاول سال 265 ه. ق است ؛ يعني روز شهادت امام يازدهم (ع) آغاز امامت امام زمان (ع) است . جالب است بدانيم که ولادت امام زمان در روز جمعه بوده و اولين روز امامتش روز جمعه و نيز بنا بر نقلي که از نظر شيعه ، بسيار مشهور است ، ظهور امام هم روز جمعه است و همچنين يکي از اسامي آن حضرت نيز جمعه است . يکي از افراد مورد وثوق و اعتماد ائمه معصومين و خاصه امام عسکري و امام زمان (عليهما الاسلام) فردي به نام ابوسهل بود . ابوسهل اسماعيل بن علي نوبختي مي گويد : پس از آن که معتمد ، امام عسکري (ع) را به زهر مسموم کرد ، من به خدمت امام عسکري شرفياب شدم ، لحظه اي بود که فرزند امام عسکري (ع) هم بر پدر وارد شده بود . امام حالش منقلب بود و شديدا ضعيف شده بودند به گونه اي که وقتي ظرف آب را براي نوشيدن به امام عسکري (ع) دادند ، قدرت نگهداري ظرف آب را نداشت و مي لرزيد و دندانهاي امام عسکري که به کاسه نزديک شده بود مي خورد و من صدايش را مي شنيدم . در اين لحظه وقتي که امام زمان (ع) وارد شد ، به محض اين که چشم امام عسکري به امام زمان افتاد ، بسيار خوشحال شد اما لحظه اي گريست و بعد او را به عنوان آخرين وصي رسول الله و آخرين امام مؤمنين و به عنوان حجت بر حق خدا معرفي کرد و وصيت و سفارش خود را به امام زمان نمود . در اين لحظه گويي احساس شد لحظه آغاز قبول مسؤوليت امامت امام زمان بود . بعد امام عسکري رو به امام زمان کرد و فرمود :« يا سيد أهل بيته ! اسقني بالماء فإني ذاهب إلي ربي ؛ (منتهی الامال427) اي بزرگ خاندان خودت ! آبي به من بنوشان ؛ زيرا من به زودي به سوي پروردگارم خواهم شتافت ». امام زمان (ع) هم آب را به دست پدرش داد و بعد به پدرش کمک کردند تا او وضو بسازد . صحبت هايي هم بين امام عسکري و امام زمان (عليهما الاسلام) صورت گرفت آن گاه امام عسکري (ع) به درجه رفيع شهادت نايل گشتند . البته اين مسائلي بود که درباره ي امام زمان و آغاز امامتشان است ، ولي چيزي که بايد به عنوان حجت براي مردم باشد اين است که براي اثبات حجت بودن امام زمان و امامت ايشان طبيعي است که شيعيان او هم دلايل قانع کننده اي که باعث اطمينان خاطر بشود نياز دارند.