انسان منتظروجامعه منتظرقابل تفکیک است؟
فرق بين انسان منتظر و جامعه منتظر از حيث وظايف است. يک سري وظايف فردي است يعني هر فردي بايد خودش ملتزم به اين وظايف باشد وقتي عمل کرد، مي شود انسان منتظر. اما جامعه منتظر يعني به دستوراتي که برعهده جامعه است، عمل شود . . . موفقيّت حضرت مهدي موعود(ع) را بايد موفقيت حزب خداپرست، سلسله انبياء و رجال دين دانست و پيروزي آن حضرت پيروزي شخصي و فردي نيست. به واسطة نيروي محيّرالعقول آن حضرت، حق بر باطل غلبه کند و دين داري بر بيديني چيره شود؛ وعدههاي همة انبياء جامة عمل ميپوشد و هدف و ايدهآل ايشان تحقق مييابد.
حضرت مهدي موعود(ع) به واسطة نصرت و تأييدات خداوندي و قدرت خارقالعادة مقام ولايت، حکومتهاي سرکش و ستمکار را سرنگون سازد و حکومت توحيد و عدالت را در سراسر جهان تشکيل دهد و همه بدون شک، نداي عدالت خواهي حضرت مهدي موعود(ع) را اجابت کنند و در پيشبرد هدفش کوشش نمايند.حضرت مهدي موعود(ع) مُجري همه نقشههاي پيغمبر اسلام(ص) بلکه تمام پيامبران است و پيروزي او پيروزي تمام اديان آسماني است، و آخرين سنگر کفر و بيديني توسط نيروي خارقالعادة آن جناب مفتوح شده و آرمان بشريت تحقق خواهد يافت. حجت الاسلام جواد جعفري، مدرس مرکز تخصصي مهدويت در اين باره پاسخ مي دهند؛ رجعت امامان ديگر بعد از امام زمان(ع) چه ضرورتي دارد؟ طبق آيات و روايات بحث رجعت ائمه فلسفه ها و اهداف متعددي دارد. يکي از آنها عملي شدن وعده الهي است.
براي عملي شدن وعده خداوند نياز است که امامان به دنيا برگردند و آن هم وعده اي است که خدا در آيه 51 سوره غافر بيان کرده اند، خداوند مي فرمايد: ما پيامبران و کساني را که ايمان آورده اند، هم در حيات دنيا کمک مي کنيم و هم در روز قيامت کمک مي کنيم. وقتي به واقعيت زندگي پيامبران و امامان توجه مي کنيم، مي بينيم خدا اين نصرتي را که در قرآن وعده داده، تحقق پيدا نکرده. زيرا زندگي پيامبران و امامان در غربت و مظلوميت گذشته و دشمنانشان قاهر بودند و به آنها ظلم کردند يا بسياري از پيامبراني که مظلومانه کشته شدند و نتوانستند به وعده هاي خود عمل کنند. بنابراين اين سوال مطرح است که خداوند قول داده که مومنان را ياري خواهد کرد، پس چرا نکرده؟در کتاب تفسير قمي روايتي از امام صادق(ع) است که امام اين آيه را خواندند و بعد قسم ياد کردند، فرمودند: به خداوند سوگند اين سخن خداوند که مومنان را ياري خواهد کرد، در دوران رجعت اتفاق مي افتد. پس يکي از دلايل ياري مومنان در قرآن اين است که خداوند متعال آن تواني که امامان دارند را به فعليت برساند و آن هم ترويج احکام الهي در دنيا است. اين توانايي امامان در اثر ظلم ظالمان تحقق پيدا نکرد. بنابراين امامان جامعه را بعد از امام مهدي(ع) رهبري مي کنند و اين جامعه توسط امامان گذشته ادامه پيدا مي کند. يکي از دلايل ديگر بنابر آيات قرآن روشن شدن حق است. در آيه 39 سوره نحل خداوند مي فرمايد: براي اينکه ما آنچه را که در آن اختلاف داشتند، روشن کنيم و براي اينکه بدانند که کافران دروغ مي گويند. ما شيعه مي گوييم رجعت واقع مي شود ولي مخالفان مي گويند: چنين نيست و کسي که از دنيا رفت، به دنيا برنمي گردد. اين اختلافي است که بايد طبق قرآن زماني حل شود. در تفسير قمي روايتي از امام صادق(ع) است که امام درباره اين آيه فرمودند: يعني در رابطه با رجعت است که ما کافران را برمي گردانيم و به دست مومنان کشته مي شوند و معلوم مي شود که چه کساني راست مي گفتند و چه کساني دروغ. ياران امام زمان(ع) در زمان غيبت اطلاع دارند که يار امام هستند؟ در رابطه با اينکه ياراني که جز اصحاب امام هستند، در دوران قبل از قيام بدانند. روايتي که تصريح به اين مساله کرده باشد يعني امامان بيان کرده باشند که ياران در جريان هستند يا نه! چنين روايتي نداريم ولي از برخي از روايات مي توان اين طور برداشت کرد که ياران اصلي امام زمان(ع) که 313 نفر و فرماندهان امام هستند، آنها هم از اينکه چنيني مقامي دارند، خبر ندارند. روايتي در کمال الدين شيخ صدوق نقل شده که در اين حديث امام سجاد(ع) فرمودند: کساني که از بسترهايشان برداشته مي شوند، اينها 313 نفرند. به تعداد جنگجويان اهل بدر که شبانه از بسترهايشان برده مي شوند و صبح در مکه هستند. اينها با امام زمان(ع) بيعت مي کنند. از اينکه مي گويند شبانه در بستر خوابيده اند و اينها را بدون اراده خودشان خدا به طور معجزه آسا مي برد و در مکه ظاهر مي کند و در مکه با امام بيعت مي کند، مي توان استنباط کرد که اينها خودشان خبر ندارند. يعني اگر خودشان بدانند و در موقع بروز نشانه هاي قطعي در خواب باشند، حتما قبل از آن اقدامي مي کنند و اين مساله نشان مي دهد که ظاهرا اينها انسان هاي عادي هستند و بعد در مکه حاضر مي شوند روايتي که صراحتا اين مساله را روشن کرده باشد، نيست ولي از اين روايات مي توان چنين برداشتي را داشت. انسان منتظر و جامعه منتظر قابل تفکيک است؟
فرق بين انسان منتظر و جامعه منتظر از حيث وظايف است. يک سري وظايف فردي است، يعني هر فردي بايد خودش ملتزم به اين وظايف باشد. وقتي عمل کرد، مي شود انسان منتظر. يعني کسي که سعي مي کند در زندگي دستورات کلي و جزئي شرع را رعايت کند، نماز اول وقت بخواند، اهل امر به معروف باشد، اهل کارهاي خير باشد، سعي کند اخلاق خوبي داشته باشد، با مردم خوب برخورد کند و به مشکلات مردم ياري دهد، اين مي شود انسان منتظر. اما جامعه منتظر آني است که به دستوراتي که برعهده جامعه است، در جامعه عمل شود. مثل اينکه جامعه منتظر يک جامعه مقاوم است. بايد در برابر ظالمان کل جامعه مقاومت و ايستادگي کند، فشارهايي که در جامعه است، کل جامعه بپذيرند و بحث محافظت اجتماعي هم در جامعه منتظر است. به طور مثال بعضي مراکز فسادي که در جامعه فعاليت مي کند؛ کسي که خودش را از فساد نگه مي دارد. انسان منتظر است اما جامعه منتظر نيست، اگر در کل جامعه اينها کنترل شود. فساد و گناه حذف شود، مسئولان جامعه ملتزم هستند که خلاف شرع صورت نگيرد، مي شود جامعه منتظر. در بحث وظايف اجتماعي مربوط مي شود به کل جامعه و نظام که بايد اکثريت مردم و مسئولان به آن عمل کنند. اگر به آنها عمل شود، مي توانيم بگوييم جامعه منتظر داريم.