این چهارخصلت قیمت خانه دربهشت است...
بنابر تصريح روايات معصومان عليهم السلام برخي خصلت ها هم انسان را به خدا نزديک مي کند و هم بهشت الهي را براي انسان از رويا به واقعيت مبدل مي سازد و فراتر از آن حتي خانه هاي بهشتي را نصيبش مي کند. معاوية بن وهب از امام صادق (ع) نقل ميکند که ايشان فرمودند: «کيست که چهار چيز را در برابر چهار خانه در بهشت به من تعهد بدهد؟ کسى که انفاق کند و از فقر نترسد و از خويش به مردم انصاف دهد و سلام دادن را در جهان شايع کند و جدل را ترک کند اگر چه بر حق باشد.» ابو حمزه ثمالى از امام باقر (ع) نقل مىکند که فرمودند: «چهار چيز است که هر کس آنها را داشته باشد، خداوند براى او خانهاى در بهشت مىسازد: کسى که به يتيم پناه دهد و به بيچاره رحم کند و به پدر و مادرش مهربانى نمايد و با بنده خود مدارا کند.»
علاوه بر اين، عبد اللَّه بن حسين بن زيد از پدرش و او از امام صادق (ع) نقل مىکند که پيامبر خدا (ص) فرمودند: «هر کس از امت من از چهار خصلت سالم باشد وارد بهشت مىشود: از وارد شدن در دنيا و پيروى از هواى نفس و شهوت شکم و شهوت فرج. و هر کس از زنان امت من از چهار خصلت سالم باشد، وارد بهشت مىشود: هنگامى که خود را حفظ کند و در اطاعت همسرش باشد و نمازهاى پنجگانه را ادا کند و ماه رمضان روزه بگيرد.» و سماعة بن مهران از امام صادق (ع) نقل مىکند که آن حضرت (ع) فرمودند: «چهار نفرند که خداوند در روز قيامت به آنان نظر مىکند: کسى که با فردى که در معامله پشيمان شده معامله را فسخ کند و يا به فرياد ستمديدهاى برسد و يا بردهاى را آزاد کند و يا به کسى که ازدواج نکرده زن بدهد.»
همچنين، امام صادق (ع) فرموده اند: «خداوند شيعيان ما را به هر چيزى مبتلا کند، ولى به چهار چيز مبتلا نمىکند: اينکه از زنا به عمل آيد يا به گدايى دست دراز کند و يا مفعول واقع شود و يا زاغ چشم و سبز باشد (زاغچشمى کنايه از عداوت شديد با مردم است)» و عبد اللَّه بن ميمون از امام صادق (ع) و او از پدرانش نقل مىکند که پيامبر خدا (ص) فرموده اند: «چهار چيز است که در هر کس باشد، خداوند حمايت خود را به او مىگستراند و او را وارد بهشت و رحمت خود مىکند: اخلاق نيکو که با آن با مردم زندگى کند و مهربانى با مصيبت ديده و مهربانى با پدر و مادر و نيکى به برده.» و عبد الله بن سنان از امام صادق (ع) نقل مىکند که پيامبر خدا (ص) فرمودند: «آيا به شما خبر ندهم از کسى که فرداى قيامت آتش بر او حرام است؟ گفته شد: آرى يا رسول الله، فرمود: فروتن، ملايم، نزديک و آسانگير.»
منبع: الخصال، ترجمه جعفرى، جلد 1، ص 345
شهیدمصطفی احمدی روشن
شهادت مصطفي احمدي روشن (1390 ش) مصطفي احمدي روشن در 17 شهريور 1358 چشم به جهان گشود. در سال 1377 در رشته مهندسي شيمي وارد دانشگاه صنعتي شريف مي شود. وي از بسيجيان فعال بود و در دوران دانشجويي به عنوان معاون فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه شريف فعاليت مي نمود. شهيد احمدي شخصي ولايتمدار و از شاگردان آيت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است. در سال 1381 در رشته مهندسي شيمي موفق به دريافت مدرک کارشناسي گرديد. وي دانشجوي دکتراي دانشگاه صنعتي شريف و از نخبگان اين دانشگاه به شمار مي رفته است.
ماجرای حفظ قران باعنایت حضرت علی(ع)
مرحوم حضرت آيت الله العظمي بهجت مي فرمود: روزي مرحوم شيخ انصاري در اثناي درس ديد يکي از شاگردانش که همواره در درسش حاضر ميشد و مطالب را درک نميکرد، آن روز درس را ميفهمد و گاهي هم به ايشان اشکال ميکند، بعد از درس از کنار او گذشت و به او فرمود: «همان آقا که در گوش تو بسم الله خوانده، براي من تا آخر حمد تلاوت نموده است!» ايشان در بيان گوشه اي از عنايات اميرمومنان –عليهالسلام- ادامه داد:جواني ميگفت؛ حضرت امير(ع) چند کلمه در گوشم فرمود و من نميدانستم که چه ميفرمايد، ولي بعد ديدم که حافظ کل قرآن هستم!
کتاب در محضر حضرت آيت ا… العظمي بهجت - ص 17
تربیت فرزنددراندیشه حاج آقا مجتبی تهرانی
«تربيت همراه غضب، اصلاً تربيت نيست. چون آنچه که در باب تربيت نقش زيربنايي دارد و براي تأديب و تربيت ميخواهيم از او استفاده کنيم، حيا و پردهداري است. اگر بخواهي در آن حال که خشمگين هستي، فرزندت را تربيت کني، چون هنوز نتوانستي خودت را کنترل کني، ممکن است حرکتي از تو سربزند که اين موجب پردهدري شود. چون عصباني شدهاي، ممکن است يک دفعه يک حرکتي از تو سر بزند - اعم از گفتار و کردار- که موجب پردهدري و بيحيايي شود.» استاد اخلاق بود، نمونه اعلاي عمل بدانچه که گفته ميشود. عالمي بود، عامل. فقهي بود، پارسا. مرجعي بود، وارسته.
درسهاي اخلاقش در ميان طلاب و بازاريان و مردم عادي، طرفداران فراوان داشت؛ کساني که استاد را نمونه کامل عمل بدانچه که ميداند و ميگويد، ميدانستند. آيتالله مجتبي تهراني، مرجعي بود که بيش از مرجعيتش، درسهاي اخلاقش شناخته شده بود. استادي که در 13 دي ماه سال 1391، در سن 75سالگي، به جوار رحمت حق شتافت و مريدانش را براي هميشه سوگوار کرد. در سالروز رحلت اين استاد بزرگ اخلاق، نگاهي داريم بر گوشهاي از آموزههاي تربيتي ايشان در محيط خانه و خانواده، تا چراغ راهمان باشد و نقشه مسيرمان. تربيتِ دنباله وجودي استاد معتقدند: «فرزند، دنباله وجودي و به منزله ادامه وجود پدر و مادر است.» و بر همين اساس «بهترين چيزي که پدر براي فرزند به ارث ميگذارد، همان تربيت اوست.»؛ چراکه در اين ديدگاه «فرزند ادامه وجود تو است، بقاء تو به بقاي انسانيت و معنويت اوست. اگر او از بعد انسانياش تربيت شود، از نظر بعد معنوياتش تربيت شود، اين ادامه حيات انساني تو است، ادامه حيات معنوي تو است؛
لذا، نه اينکه همت را نگذار براي اداره مادي او. نه! بيشتر روي مسئله تربيتي تکيه داشته باش.» حاج آقا مجتبي اين بعد معنوي تربيت را چنان زيبا توصيف ميکنند که عمق اهميت آن را درک خواهي کرد: «تو اگر بيايي کار کني، بيشترين همّ خودت را بگذاري براي اينکه اينها از دوستان خدا بشوند، روي بعد معنوي اينها کار کني، پيوند اينها را با خدا محکم کني، اگر اين کار را بکني، اين را بدان خدا دوستانش را هيچوقت وانميگذارد، رهايشان نميکند. چقدر زيبا تفهيم ميکند.
شیطان تالحطه مرگ فریب می دهد
*اگر خدا هست، شيطان هم هست! يکي از ادلّه بروز خواطر نفساني و شيطاني درون انسان، اين است: ما غفلت کرديم و باور نکرديم که شيطان، هميشه و همه جا وجود دارد. يعني اگر خدا هست، شيطان هم هست. اگر حقّ هست، باطل هم هست. اگر انسان، اين را دائم براي خود بيان ميکرد و متذکّر ميشد، باورش ميشد که بايد هميشه مراقب باشد. شايد کارش به اين نميرسيد که خواطر نفساني و شيطاني، او را محاصره کنند و ديگر گرفتار شود و نتواند از اين گرفتاري خود بيرون آيد. لذا اين نکته، نکته بسيار مهمّي است که اگر انسان، اين را دائم به خود تذکار دهد که شيطان هست، شيطان موجوديّت دارد و تصوّر نکند که فقط خدا هست و فقط حقّ، هدايت، رشد و حسنات هست، بلکه بداند در کنار اينها، شيطان هم هست؛ خطورات نفساني و شيطاني بر او غالب نخواهند شد.
مطلب فوق، فرمايش پيامبر اکرم، حضرت محمّد مصطفي(ص) است که فرمودند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اللَّهُ وَ الشَّيْطَانُ وَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ وَ الْهُدَى وَ الضَّلَالَةُ وَ الرُّشْدُ وَ الْغَيُّ وَ الْعَاجِلَةُ وَ الْآجِلَةُ وَ الْعَاقِبَةُ وَ الْحَسَنَاتُ وَ السَّيِّئَاتُ فَمَا کَانَ مِنْ حَسَنَاتٍ فَلِلَّهِ وَ مَا کَانَ مِنْ سَيِّئَاتٍ فَلِلشَّيْطَانِ لَعَنَهُ اللَّهُ». حضرت با اين روايت شريفه، تمام مردم را انذار ميدهند و ميفرمايند: اي مردم! بدانيد که جز اين نيست(حتمي است و جز اين، راه ديگري وجود ندارد) که خدا هست، امّا شيطان هم هست. اين فرمايش حضرت، انذار عجيبي است! يعني غفلت نکن، دائم شيطان وجود دارد.
*شيطان و فريب دادن تا لحظه مرگ! برخي از اولياء خدا ذيل اين روايت شريفه، نکاتي فرمودند.
چیزی نمانده است به فتح ریاض وقدس
بسپار شيعه دستِ تبرا زمام را
از بانيِ سقيفه بگير انتقام را
وقتش رسيده است که مختومه اش کني
پرونده ي تقيه ي تيغ و نيام را
گفتم که با مغيره برادر نمي شوم
بر سنگ قبر من بنويس اين کلام را
ديگر بس است هرچه نديده گرفته اند
آقاييِ قبيله ي وحدت مرام را
بايد به ذوالفقار امام نجف سِپُرد
سرهايِ اين خوارجِ نطفه حرام را
چيزي نمانده است به فتحِ رياض و قدس
صهيون به گوشِ شيخ رسان اين پيام را
سروده وحید قاسمی
نمرهرگز نخواهدمرد
نِمِر هرگز نخواهد مرد هر چند
کني اعدام او را شيخ سلمان!
شهيدان زنده و مرزوق هستند
بود قول خداوندي به قرآن
به ثارالله پيوندد چو خونش
کند ويرانه کاخ ظلم و طغيان
به بمب خوشهاي کشتار کردي
مسلمانان، چرا اي نامسلمان؟
دلارت چشم دولت ها فروبست
زبان بستند اينک همچو حيوان
ولي چشمان مردم هست ناظر
تو را چون ديو و دَد بينند الآن
تو محکومي به حکم نصِّ قرآن
تنازع کردهاي با اهل ايمان
تو خواهي مرد با خواري و خفت
مهيّا از برايت نارِ نيران
حسین نبی زاده اردکانی
سه توصیه امام صادق (ع) برای حفظ دوستان
بنابر تصريح آيات قرآن و روايات مومنان با يکديگر برادرند و اين برادري حقوق و وظايفي را براي آنها به دنبال دارد که در صورت توجه و عدم کوتاهي نسبت به آنها، خيرات و برکات فراواني نصيب فرد و جامعه مي شود. چنانکه خداوند در آيه 10 سوره مبارکه حجرات مي فرمايد: «إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْکُمْ وَ اتَّقُوا اللّه َ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛ «همانا مؤمنان با هم برادرند؛ پس ميان برادرانتان آشتى دهيد و از خدا پروا کنيد، باشد که بر شما رحمت آورد».
و از پيامبر خدا (ص) است که فرموده اند: «مؤمنان برادرند، خونشان برابر است، در برابر ديگران يکدستند و کمترين آنها [مى تواند] کسى را به امان و زنهار همه شان درآورد.»
هنراهل محبت چیست؟
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمود: خيلي چيزها مخفي است. بايد آن را با منقاش محبت بيرون آورد. اهل محبت هنرهاي بزرگي دارند. علم را از ائمه(عليهمالسلام) ميکشيدند. يعني با محبت مينشستند. اصلا به حضرت نگاه نميکردند، فقط حواسش به دلش بود و به آن جا که حضرت دارد صحبت مي کند چسبانيده بود.
آن برجستهها، علم را از مواليان ميکشيدند. محب سالم از محبوبش، مريد سالم از مرادش، شاگرد سالم از استادش، علم و معرفت را بيرون ميکشد. طالب سالم از خوبان خدا علم را بيرون ميکشد. به گوش و اينها کار ندارد، بلکه اخلاص و ادب نشان ميدهد. حضرت سلمان را ديدي چقدر با ادب نزد پيغمبر خدا و ائمه(عليهمالسلام) مينشست و آن جور علم را اخذ کرد. نه مساله پرسيد و نه اين طرف و آن طرف دويد. مومنين را سرافراز کرد.
تاثیردعای کمیل درنگهبان بعثی
آزادگان دفاع مقدس/ جنايت و رذالت و کينه ورزي ، از خصوصيات روحي نظامي هاي بعثي بود ؛ اما من به نوبه خود نمي توانم اين حکم را به همه سرايت بدهم. بودند افرادي که در کسوت نظاميگري بعثيها انجام وظيفه مي کردند ، اما طينتي پاک داشتند که گاهي که فرصتي دست مي داد ونسيم روحاني، غبار قلب هاي زنگ گرفته شان را مي زدود ، مي ديدي که چيزي از پاکترين انسان هاي مخلص خدا کم ندارند. يک بار که بچه هاي آسايشگاه ۱۲ داشتند دعاي کميل مي خوانند ، «سائر» که از يکي نگهبان هاي خشن و تند خوي عراقي بود، پشت پنجره مي آيد و تا بچه ها به خود مي آيند، مي فهمد که قضيه چه بوده است. بچه ها مي خواستند حاشا کنند؛ اما او اصرار مي کند که کارتان را ادامه بدهيد، مي خواهم ببينم دعا خواندن شما چگونه است. پس از آنکه قول مي دهد به فرمانده ي اردوگاه چيزي نگويد، يکي از بچه ها شروع مي کند به خواندن دعاي کميل. لحظه هاي اول با نگاه تمسخر ، بچه ها را زير نظر گرفته بوده ،اما وقتي مدتي مي گذرد ،او هم نم نمک دلش نرم شده ، کم کم همراه با بچه ها اشکش سرازير مي شود. وقتي دعا تمام شده بود، از بچه ها سئوال مي کند ، ديگر چه روز هايي دعا مي خوانيد. بچه ها به اين گمان که حتماً دارد فيلم بازي مي کند و مي خواهد افراد و برنامه ها را شناسايي کند، چيزي به او نمي گويند؛ اما خودش شب جمعه بعد مي آيد پشت پنجره و به بچه ها مي گويد همان دعايي را که شب جمعه قبل خوانديد ، امشب نيز مي خوانيد؟ آن دعا چنان در روحيه ي او تاثير گذاشته بود که حتي سعي مي کرد ظاهر خود را نيز حفظ کند و معمولاً ته ريشي نيز مي گذاشت و وقتي خوب با بچه ها انس گرفته بود، مي آمد پشت پنجره مي ايستاد، هم دعا را گوش مي کرد و هم به اين بهانه که دارد نگهباني مي دهد , نمي گذاشت که سرباز هاي ديگري مزاحم بچه ها شوند. اين سائر که دعاي کميل او را زير ورو کرده بود، کسي بود که با کمال افتخار به ما مي گفت شغل پدر و مادر من در بغداد رقاصي است !