هنراهل محبت چیست؟
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمود: خيلي چيزها مخفي است. بايد آن را با منقاش محبت بيرون آورد. اهل محبت هنرهاي بزرگي دارند. علم را از ائمه(عليهمالسلام) ميکشيدند. يعني با محبت مينشستند. اصلا به حضرت نگاه نميکردند، فقط حواسش به دلش بود و به آن جا که حضرت دارد صحبت مي کند چسبانيده بود.
آن برجستهها، علم را از مواليان ميکشيدند. محب سالم از محبوبش، مريد سالم از مرادش، شاگرد سالم از استادش، علم و معرفت را بيرون ميکشد. طالب سالم از خوبان خدا علم را بيرون ميکشد. به گوش و اينها کار ندارد، بلکه اخلاص و ادب نشان ميدهد. حضرت سلمان را ديدي چقدر با ادب نزد پيغمبر خدا و ائمه(عليهمالسلام) مينشست و آن جور علم را اخذ کرد. نه مساله پرسيد و نه اين طرف و آن طرف دويد. مومنين را سرافراز کرد.
کم حديث پرسيده، ولي روغن کلمات و جوهر کلام را ميکشيد. (سلمان منا اهل البيت)، از ما شد از بس مودب نشست و همه را اخذ کرد. خدا روزي کند! يک شاگرد سرپايين مياندازد و همه را در ميآورد. محبت لازم است. علي(ع) فرمود: «من رءاني رأي الحقَ»*؛ هر که مرا ببيند حق را ديده است. علي جوهر حقيقت را آشکار کرد. نفرمود «مَن سَمِع کلامي»، يا «قرء حديثي». در صورتي که در کلامشان خودشان پيدا هستند. اساس، «من رءاني» است. بعد کلمات هم در آن هست. اصلا صاحب کلام در خود کلام است.هر هنرمندي در هنرش هست، هر صنعتکاري در صنعتش هست. يک در، نجار را نشان مي دهد. هر کس يک نقاشي را ببيند نقاش را نگاه ميکند. نقش را نگاه نميکند نقاش را ميبيند. ميگويد: ببين چه کرده است! نقش را ميبيند و حواسش به نقاش ميرود. علي را نگاه ميکند و حق را ميبيند. علما به سيد بن طاووس گفتند: در مجلس ما شرکت کن! ما وقتي شما را ميبينيم خدا را ميبينيم. چرا بغداد نميآييد؟ ايشان در جواب فرمود: اگر بيايم شما را ببينم و خدا را نبينم و سرگرم شما شوم، کافرم. اگر شما را ببينم و خدا را هم ببينم، مشرکم. براي چه بيايم؟ اگر شما را نبينم و خدا را ببينم که الان همين طور هستم. آنها هم قبول کردند. رند نبودند تا از راه يگانگي و دوستي وارد شوند. دوست انسان را ميبرد. اين که فرمود: شيعيان ما علم را از ثريا اخذ ميکنند، مال محبت هم هست. از راه محبت و يگانگي. اول تسليم بعد هم محبت. از راه ولايت و محبت. تسليم که شد علم را اخذ مي کند، تسليم استاد، خدا، قرآن. اين قاعده راه است. اين اساس طريق و اساس تعليم و تعلّم است.
* بحارالانوار، ج58، ص 234. کتاب طوباي محبت – ص 29 مجالس حاج محمداسماعيل دولابي