هشت صفتی که شیعیان حقیقی دارند
امام محمدباقر(ع) فرمودهاند: “اي جابر” شيعه ما نيست مگر کسي که تقواي الهي داشته و از او اطاعت کند و آنان شناخته نميشوند مگر آنکه داراي چنين صفاتي باشند:
1- تواضع و خشوع
2- اداي امانت
3- کثرت ياد خدا
4- روزه و نماز
5- نيکي به والدين
6- رسيدگي و وارسي به همسايگان فقير، مستمندان، قرض داران و يتيمان.
7- راستگويي و تلاوت قرآن
8- حفظ زبان از مردم و سخن نگفتن به جز نيکي و آنان (شيعيان ما) در هر کار، امين قوم و عشيره خود باشند.
منابع: 1- تحفالعقول، ص 296 2- صفاتالشيعه، ص 11، ح 22 3- کافي، ج 2، ص 75 4- امالي طوسي، ص 735، م 46، ح 1 5- آموزههاي اخلاقي در کلام معصومين(ع)، نوشته آيتالله مهدس مهدوي.
آشنایی باسوره آل عمران
مقصود سوره آلعمران دعوت مومنين به اتحاد و يکپارچگي است تا خود را براي مقابله با دشمنان يعني يهود و نصاري و مشرکين آماده سازند و در اين راه پايداري و استقامت به خرج دهند.
آل عمران يعني خاندان عمران(1) و سوره مدني است.
اين سوره در زماني نازل گرديد که دشمنان اسلام در خاموش کردن نور خدا همگي با هم متحد شده و با دست و زبان و همه امکانات خود به مقابله با اسلام و جامعه نوپاي مسلمانان در مدينه برخاسته بودند. از يک طرف يهود و نصاري در داخل جمعيت مسلمانان فتنه و آشوب ميکردند تا وحدت و يکپارچگي آنان را برهم زنند و از سوي ديگر، مشرکين با نيروهاي اسلام در جنگ بودند و امنيت را از جامعه اسلامي سلب ميکردند.
در آن ايام اسلام در حال گسترش بود و آوازهاش همه جا را پر کرده بود، و مردم دنيا چه يهودي و چه مسيحي و چه مشرک، همه بر عليه اسلام قيام کرده بودند. مسلمانان نيز در حال آماده باش براي دفاع بودند. بنابراين تمام قواي خود را براي اين کار بسيج کرده بودند.(2)
در آيات 103 تا 105 مومنين را به وحدت و همدلي فراخوانده و از تفرقه و جدايي باز ميدارد و به برپايي داشتن امر به معروف و نهي از منکر فرمان ميدهد. برگردان آن آيات چنين است:
و همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراکنده نشويد و نعمت خدا را بر خود ياد کنيد: آنگاه که دشمنان ]يکديگر[ بوديد، پس ميان دلهاي شما الفت انداخت، تا به لطف او برادران هم شديد؛ و در کنار پرتگاه آتش بوديد که شما را از آن رهانيد. اينگونه خدا نشانههايش را بر شما روشن مي کند، باشد که شما راه يابيد.
گناه آگاهانه خطرناک تراست
حجتالاسلام و المسلمين قرائتي در تفسير آيه 181 سوره مبارکه بقره با اين مضمون که: «پس هرکس که آن [وصيّت را] بعد از شنيدن، تغيير دهد، گناهش تنها بر کساني است که آن را تغيير ميدهند، همانا خداوند شنوا و داناست.» نکاتي را مطرح فرمودهاند که در ادامه ميخوانيد:
1- تغيير وصيّت از سوي ديگران، حرام است.
2- حقّ مالکيّت، بعد از مرگ نيز محترم است و کسي حقّ تغيير وصيّت را ندارد.
3- گناه آگاهانه و مغرضانه، خطرناکتر است.
4- ايمان به اينکه ما در محضر خدا هستيم، بهترين عامل تقوا و دوري از تغيير و تبديل وصيّت مردم است.»
برگرفته از تفسير نور، ج 1، ص 280
حسن خلق ،برترین حقیقت درمیزان عمل
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: مَا يوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ. چيزي در روز قيامت در ترازوي سنجش اعمال انسان برتر از حسن خلق نمي نهند.
توضيح و شرح حديث
از مطالب بسيار مهمي که در قرآن مجيد و روايات مطرح است ترازوي سنجش اعمال در قيامت است. کيفيت اين ترازو چنان که بايد بر ما معلوم نيست، ولي آنچه که مسلّم و يقيني است، اين است که همۀ اعمال انسان را- گرچه به وزن يک ذرّه باشد- در ترازوي قيامت مي سنجند و در برابر آن اگر عمل نيک باشد به انسان پاداش مي دهند، و اگر عمل زشتي باشد کيفر آن را به انسان مي چشانند. «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَينا بِها وَ کفي بِنا حاسِبِينَ»[1]و ترازوي عدالت را براي قيامت مي نهيم و به هيچ کس ذره اي ستم نمي شود، و اگر عمل هم وزن دانۀخردل باشد آن را براي سنجيدن مي آوريم و کافي است که ما حسابگر باشيم. «يا بُنَي إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»[2]اي پسر من اگر عمل هم وزن دانۀ خردلي باشد، پس در دل سنگي يا در آسمان ها يا در زمين باشد خدا آن را براي سنجيدن مي آورد، که خدا لطيف و داناست.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که آگاه به همۀ حقايق است برترين حقيقت را در ترازوي عمل در روز قيامت حسن خلق اعلام کرده اند: «مَا يوضَعُ فِي مِيزانِ امْرِئٍ يومَ القِيامَةِ أفضلُ مِن حُسْنِ الخُلْقِ»[3]چيزي در روز قيامت در ترازوي سنجش اعمال انسان برتر از حسن خلق نمي نهند. راستي شگفت آور است که پيامبر عزيز اسلام نماز و روزه و حج و ساير اعمال را در ترازوي سنجش به عنوان برتر قلمداد نکرده اند، بلکه حسن خلق را برترين حقيقتي که در ترازوي عمل مي نهند به حساب آورده است. اخلاق نيکو از حقايق عظيم است از هيچ حکمي از احکام فقهي در قرآن مجيد با وصف عظيم ياد نشده است. در قرآن صوم عظيم، صلاه عظيم، جهاد عظيم و حج عظيم نيامده است، ولي صفت عظيم همراه اخلاق ذکر شده است: «وَ إِنَّک لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ»[4]و راستي که تو را خويي والاست. خداي متعال اخلاق پيامبر را عظيم خوانده؛ زيرا آن حضرت همۀ حسنات اخلاقي را در عالي ترين درجه و مرتبه اش دارا بود و در برخورد و ديدار و ملاقات با مردم همۀ آنها را به کار مي گرفت؛ و حتي در مورد دشمنانش تمام زواياي حسنات اخلاقي را رعايت مي کرد؛ و همين روش و منش سبب شد که مردم سنگدل و بي رحم و بد اخلاق و زنده به گور کنندگان دختران، و پايمال کنندگان حقوق حق و خلق، پروانه وار به گرد شمع وجودش گرد آيند و خود را به ايمان و اعمال شايسته آراسته نمايند و مطلع الفجر حسنات اخلاقي شوند. قرآن در زمينۀ اخلاق پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و نيروي جاذبه اي که در منش آن حضرت وجود داشت مي فرمايد: «وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»[5]و اگر بد اخلاق و سنگدل و خالي از رأفت و رحمت و رفق و مدارا بودي، هر آينه از پيرامونت پراکنده مي شدند.
حسن خلق در کلام صاحب خلق عظيم
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم که خود داراي حسن خلق بود و به شدت از بد اخلاقي و مفاسد نفسي و زشتي حالات نفرت داشت، در رواياتي در رابطه با اخلاق نيک و اخلاق زشت مي فرمايد: «أوّلُ مَا يوضَعُ في ميزانِ العَبدِ يومَ القِيامَةِ حُسنُ خُلقِهِ»[6]اول چيزي که روز قيامت در ترازوي عبد مي نهند حسن خلق اوست.«إنَّ العبدَ لَيبلُغَ بِحُسنِ خُلْقِه عظيمَ درجاتِ الآخِرَةِ وشرَفَ المَنازِلَ، وأنّه لَضعيفُ العِبادَةِ»[7] عبد به سبب حسن خلقش به درجات بزرگ آخرت و مرتبه هاي شريف مي رسد و حال آن که از نظر عبادت و بندگي ضعيف بوده است. «سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لَايغْفَر»[8] بد اخلاقي گناهي غير قابل آمرزش است.«الخُلقُ وِعاءُ الدّين»[9] اخلاق ظرف دين است. راستي چه روايت مهمي است و چه واقعيت عظيم و حقيقت بسيار باارزشي است، اخلاق ظرف دين است؛ يعني: کسي که آراسته به حسنات اخلاقي نباشد نمي تواند ديندار باشد؛ زيرا خورشيد دين از وجود کسي که فاقد حسنات اخلاقي است طلوع نمي کند. دين آنجا قرار مي گيرد که حسنات اخلاقي وجود داشته باشد. به عبارت ديگر حسنات اخلاقي و دين، لازم و ملزوم يکديگرند.«مَکارِمُ الأخلاقِ مِن أعمالِ الجَنّة»[10]ارزش هاي اخلاقي از روش هاي بهشتي است.
«حُسنُ الخُلْقِ نِصفُ الدّينِ»[11]حسن خلق نيمي از دين است.«أحبّ عبادِ اللَّهِ إلي اللَّهِ أحسَنُهُم خُلْقاً»[12]محبوب ترين بندگان خدا نزد خدا خوش اخلاق ترين آنهاست.«إنّ حُسنَ الخُلقِ يذيبُ الخَطِيئةَ کما تُذِيبُ الشمسَ الجَليد»[13]به راستي حسن خلق گناه را آب مي کند همان گونه که خورشيد يخ را آب مي کند.«الخُلقُ السَيي ءُ يفسِدُ العَملَ کما يفسِدُ الخَلُّ العَسلَ»[14]بداخلاقي عمل را فاسد مي کند، همان گونه که سرکه عسل را فاسد مي نمايد.
از روايات بسيار مهم و زيبايي که دربارۀ حسن خلق در کتاب شريف خصال شيخ صدوق و بحار الانوار علامۀ مجلسي نقل شده اين روايت است: حَدَّثنا ابوالحسن قال عن الحسن: «إنَّ أحْسنَ الحَسَنِ الخُلقُ الحَسَنُ»[15]احمد بن عمران بغدادي مي گويد: ابوالحسن ما را روايت کرد و ابوالحسن مي گويد: ابوالحسن عن…حسن روايت کرد: به راستي بهترين بهترها خُلق حَسن است. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَا مِن شَي ءٍ فِي المِيزانِ أَثْقَلُ مِن حُسنِ الخُلقِ»[16]چيزي در ترازوي سنجش سنگين تر از حسن خلق نيست. و نيز آن حضرت فرمود: «عَلَيکم بِحُسْنِ الخُلْقِ؛ فَإنَّ حُسنَ الخُلْقِ فِي الجَنَّةِ لَامحالَةَ. وإياکم وَسُوءَ الخُلْقِ؛ فَإنّ سوءَ الخُلْقِ فِي النّارِ لَامَحالَةَ»[17]بر شما باد به حسن خلق؛ زيرا حسن خلق ناگزير در بهشت است. و از سوء خلق حذر کنيد؛ زيرا سوء خلق بناچار در دوزخ است. حضرت صادق عليه السلام در تفسير آيۀشريفۀ «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»[18]مي فرمايد: مراد از حسنۀآخرت رضا و خشنودي خدا و بهشت است. و مراد از حسنۀدنيا فراخي رزق و معاش و حسن خلق است. حضرت علي عليه السلام به يکي از يارانش به نام نوف فرمود: «صِل رَحِمَک يزيدُ اللَّهُ فِي عُمرِک، وحَسِّن خُلقِک يخفِّفُ اللَّهَ حِسابَک»[19]صلۀ رحم کن تا خدا به عمرت بيفزايد و اخلاقت را نيکو گردان تا خدا حسابت را بر تو آسان گيرد. مصاديق حسن خلق آيات قرآن و روايات اين حقايق را از مکارم اخلاق و ارزش هاي رفتاري و از مصاديق حسن خلق دانسته اند: راستي در گفتار، بذل و بخشش به تهيدست، تلافي کردن خوبي ديگران، حفظ امانت، صلۀرحم، حفظ عهد و امان و ضمان و حرمت و حق همسايه و رفيق، حيا، شجاعت، صبر، مهمانداري، وفاي به عهد، نرمي، مدارا، ملاطفت، حفظ آبروي مردم، گذشت از کساني که به انسان ستم روا داشته اند، انس و الفت با مردم، آسان گرفتن به ديگران، انصاف، عدالت، قناعت، احترام به بزرگ تر، ترحّم به کوچک تر، رعايت ايتام، خيرخواهي، دور بودن از حسد و تجاوز و حرص و تکبر و ريا و خشم و سخت دلي و… پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«مِن سَعادةِ المَرءِ حُسْنُ الخُلُقِ وَمِن شَقاوَتِهِ سُوءُ الخُلُقِ»[20]از خوشبختي مرد حسن خلق و از بدبختي اش بدخلقي است. و نيز فرمود: «أفضلُ عَملٍ يؤتِي بِه يومَ القِيامَةِ خُلقٌ حَسَن»[21]برترين عملي که روز قيامت آورده مي شود اخلاق نيکوست. و نيز فرمود: «أفضَلُ مَا اعطِي المُسلِمَ خُلقٌ حَسَن»[22]برترين چيزي که به مسلمان عطا شده اخلاق نيکوست. و نيز فرمود: اخلاق عطاياي خداست، هنگامي که خدا بنده اي را دوست بدارد خلق حسن به او عطا مي کند و هنگامي که بنده اي را دشمن بدارد خلق زشت به او مي دهد.[23]
پي نوشت ها
[1] انبياء/ 47
[2] لقمان/16 [3] کافي، 2/ 99، باب حسن الخلق، حديث 2؛ بحارالانوار: 68/ 374، باب 92، حديث 2 [4] قلم/ 4 [5] آل عمران/159 [6] قرب الاسناد، 22، الجزء الاول؛ بحار الانوار: 68/ 385، باب 92 [7] محجة البيضاء: 5/ 93، کتاب رياضة النفس. [8] همان. [9] کنز العمال: 3/ 3 [10] کنز العمال: 3/ 2 [11] خصال، 1/ 30، حديث 106؛ وسائل الشيعه: 12/ 154، باب 104، حديث 15930 [12] کنز العمال: 3/ 3 [13] الزهد: 29، باب حسن الخلق، حديث 73؛ بحار الانوار: 68/ 395، باب 92، حديث 74 [14] کافي: 2/ 322، باب سوء الخلق، حديث 5؛ عيون اخبار الرضا: 2/ 37، باب 31، حديث 96 [15] خصال: 1/ 29، احسن الحسن خصلة، حديث 102؛ بحار الانوار: 68/ 386، باب 92، حديث 30 [16] عيون اخبار الرضا: 2/ 37، باب 31، حديث 98؛ وسائل الشيعه: 12/ 152، باب 104، حديث 15923 [17] عيون اخبار الرضا: 2/ 31، باب 31، حديث 41؛ بحار الانوار: 68/ 386، باب 92، حديث 31 [18] بقره (2): 201 [19] امالي صدوق: 209، المجلس السابع والثلاثون، حديث 9؛ بحار الانوار: 68/ 383، باب 92، حديث 20 [20] کنز العمال: 3/ 12؛ مجموعۀورام: 2/ 250، الجزء الثاني. [21] کنز العمال 3/ 13 [22] کنز العمال: 3/ 14 [23] کنز العمال: 3/ 15 منبع : کليني، کافي، ج 2، ص، 99. و پايگاه عرفان
مرحوم دولابی: شیرینی قندراچگونه می توان فهماند؟
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي مي فرمود: در هر آن که در ياد خدا هستيم در راهيم، حيف است انسان روي اينده حساب کند؛ چون هنوز نيامده است و الان موجود نيست. گذشته هم که گذشت و رد شد. در هر منزلي که هستيم بايد آن را قدر بدانيم و با خداي خود خوش باشيم. تلخ باشد يا شيرين يا ترش. چون مربي ما، خداي ما، ما را تربيت ميکند و ميسازد.
خدا سازنده است؛ «سنريهم اياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم انه الحق»(1) شما را در آفاق ميگردانم و در آنچه در نفستان پيش ميآيد. خيالات خوب و بد ميآيد و همين طور اين افقها طلوع و غروب ميکند. اين قدر شما را ميگردانم تا حق ظاهر شود و حق را در قلب و ذات خود ببينيد. يعني مرا در قلب و ذات خود مشاهده کنيد.
ميفرمايد: تا نشانتان بدهم. اين خيلي لطافت دارد. ديدهايد که ميگويند: باور نميکني؟ ببين چه جوري نشانت ميدهم. خداي مهربان ميگويد: خودم نشانتان بدهم. مدتي هم براي آن ذکر نکرده است. يعني تو آماده باش من خودم نشانت ميدهم. افقها را نشانت ميدهم، آياتي که در آفاق هست؛ ستاره و خورشيد را، مومنين و چيزهاي خوب دارم که نشانت بدهم. در نفسها هم نشانت ميدهم. يعني در نفس خودت. «حتي يتبين لهم انه الحق»؛ تا ببيني در خودت حق، فرمان فرماست خودم را در خودت نشانت ميدهم يا خودت را در خودم نشانت ميدهم. اين جا به کلام نميآيد. خودتان درک کنيد که چه ميگويم. به بيان نميتوانيد بياوريد. بيان عاجز است، اما درک عاجز نيست. ميفهمي چه ميگويم. فرق بين درک و فهم خيلي زياد است. مثلا شيريني قند را چگونه ميتوان فهماند؟ هرچه بگوييم نميشود. ولي يک وقت است که قند را مي خوريم و درک ميکنيم شيريني چيست. تا نخوريد نميتوانيد معناي شيريني را درک کنيد. اگر چند سال هم ميخواستي شيريني قند را وصف کني فايدهاي نداشت، ولي به محض خوردن ملتفت ميشوي که شيريني چيست. اين جا ميگويي درک کردم. ان شاء الله شيريني ولايت، شيريني محبت، شيريني صدق را هم چشيدهايد. بنده اگر هزار سال زنده باشم و درباره صدق و ولايت و محبت و يگانگي که در سر و نهان خودتان درکش کردهايد صحبت کنم، نميتوانم آن را توصيف کنم. درک انسان رشد مي کند. درک بالاتر از مشاهده است. مشاهده يعني رويت به چشم. با رفتن مشاهده تمام ميشود، ولي آنچه درک ميشود دائمي است. مشاهده گاهي هست و گاهي نيست.
1-سوره فصلت، آيه 53. کتاب طوبي محبت – ص 76 مجالس حاج محمد اسماعيل دولابي
اصلاح رابطه خود وخدا
اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايد: هر که رابطه ميان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند نيز، رابطه او با مردم را اصلاح نمايد.
منبع : نهج البلاغه، کلمات قصار-89
آیاتی که آژیرخطرابلیس راروشن کرد....
از امام صادق(ع) روايت شده که فرمودند: وقتي که اين آيات بر پيامبر اسلام(ص) نازل شد «وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ يَعْلَمُونَ. أُوْلَئِکَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» (آيات 135، 136 سوره آل عمران)، ابليس (پدر شيطانها) سخت ناراحت گرديد. بالاي کوهي در مکه به نام «ثور» رفت و آژير خطرش بلند شد و همه يارانش را به تشکيل انجمن خود دعوت نمود. همه بچه شيطانها جمع شدند، ابليس نزول آيات فوق را به اطلاع آنان رساند و اظهار نگراني کرد و از آنها کمک خواست.
يکي از ياران او گفت: من با دعوت نمودن انسانها از اين گناه به آن گناه، اثر اين آيه را خنثي ميکنم. ابليس سخن او را نپذيرفت. ديگري پيشنهادي شبيه اولي کرد، ولي باز مورد پذيرش ابليس قرار نگرفت تا اين که شيطان کهنهکاري به نام «وسواس خنّاس» گفت: پيشنهاد من اين است که فرزندان آدم را با وعدهها و آرزوهاي طولاني آلوده به گناه ميکنم و ميگويم که الآن براي توبه کردن زود است و فرصت توبه بسيار است. وقتي که مرتکب گناه شدند، خدا را فراموش کرده و بازگشت به سوي خدا (توبه) از خاطر آنان محو ميگردد. ابليس گفت: مرحبا! راه همين است. سپس اين مأموريت را تا پايان دنيا به او سپرد.
منبع: داستان هاي صاحبدلان، ج 1، صص 150 -151به نقل ازامالی صدوق
زکات زیبایی چیست؟
امام على عليهالسلام : زکات زيبايى ، پاکدامنى است .
غرر الحکم : 5449 منتخب ميزان الحکمة : 246
ذکرمرگ،موجب ایمنی ازهراس دنیا
مرحوم آيتا… سيدعلي قاضي براي کمک به اصلاح نفس، يک رمز را معرفي کردهاند: «تمام اين خرابيها که از جمله است وسواس و عدم طمأنينه، از غفلت است و غفلت، کمتر مرتبهاش از اوامر الهيه است…
و سبب تمام غفلات، غفلت از مرگ است و تخيل [جاودانه] ماندن در دنيا.
پس اگر ميخواهيد از جميع ترس و هراس و وسواس ايمن باشيد، دائماً در فکر مرگ و استعداد لقاءا… باشيد. و اين است جوهر گرانبها و مفتاح سعادت دنيا و آخرت. پس فکر و ملاحظه نماييد چه چيز شما را از او غافل ميکند، اگر عاقلي.»
برگرفته از کتاب «نسخههاي شفابخش»