قسیم الجنه والنار
چرايي ناميدنِ اميرالمومنين علي (ع) به قَسيم الجنة وَ النار
در اين باره آمده است که روزي مأمون از امام رضا (ع) درباره اين که چرا اميرالمؤمنين علي (ع) به «قسيم الجنة و النار» (قسمت کننده بهشت و دوزخ) ناميده شده پرسش کرد. پس حضرت در پاسخ او فرمودند: آيا نديدهاي که پدرت از پدرانش از عبدالله بن عباس نقل کرده که گفته است از پيامبر خدا (ص) شنيدم که ميگفت: «حُبُّ عَلِيٍّ إِيمَانٌ وَ بُغْضُهُ کفر؛ دوستي علي (ع) ايمان و دشمني او کفر است».
مأمون گفت: آري. حضرت فرمودند: بنابراين اگر تقسيم بهشت و دوزخ بر اساس دوستي و دشمني با وي باشد، او قسمت کننده بهشت و دوزخ است. مأمون گفت: اي ابوالحسن! خداوند مرا پس از تو زنده نگذارد، گواهي ميدهم که تو وارث علم پيامبر خدايي. اباصلت هروي گفته است: هنگامي که امام رضا (ع) به منزل خويش بازگشت نزد او رفتم و عرض کردم: اي فرزند پيامبر خدا چه پاسخ نيکويي به مامون دادي.
پس حضرت فرمودند: اي اباصلت من به طريقه خودش با او سخن گفتم، همانا من از پدرم شنيدم که او از پدرانش از علي (ع) نقل ميکرد که فرموده است: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَا عَلِيُّ أَنْتَ قَسِيمُ الْجَنَّةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَقُولُ لِلنَّارِ هَذَا لِي وَ هَذَا لَک؛ پيامبر خدا فرمود: اي علي تو در روز رستاخيز قسمت کننده بهشتي، به دوزخ ميگويي اين (شخص) از آنِ من و اين (شخص) از آنِ تو.
شايد مأمون از نظر فکري نتوانسته بود بپذيرد که اميرالمؤمنين علي (ع) بيواسطه قسمت کننده بهشت و دوزخ باشد، چنان که اسلوب سؤال او از امام رضا (ع) حکايت از همين داردو از اين رو به حضرت عرض ميکند: اي ابوالحسن! مرا آگاه کن که جدت اميرالمؤمنين، چگونه قسمت کننده بهشت و دوزخ است و معناي اين چيست، من در اين باره زياد انديشيدهام. پاسخ امام رضا (ع) به مأمون حقيقت واقعي بوده و با آنچه براي اباصلت بيان فرموده مبني بر اين که تقسيم به صورت مباشر و مستقيم خواهد بود و تنها معنوي نيست، منافات ندارد.
همچنان که امام رضا (ع) در پاسخ خود به مأمون تصريح نفرموده است که اين تقسيم به صورت غير مباشر خواهد بود، زيرا پاسخ آن حضرت به مأمون منحصر به بيان علت اتصاف اميرالمؤمنين علي (ع) به اين صفت است. علاوه بر اين صفت تقسيم کنندگي بهشت از سوي اميرالمومنين علي (ع) در روايات شيعه به کررات ذکر شده است، چنانکه از مفضل بن عمر نقل شده است که گفت به امام صادق (ع)، عرض کردم به چه علت اميرالمومنين علي (ع)، «قسيم الجنة و النار» گفته شده است؟
حضرت فرمودند: به دليل اين که دوستي با حضرت، ايمان و دشمني با ايشان، کفر است. همانا بهشت براي اهل ايمان آفريده شده است و جهنم براي اهل کفر خلق شده است. بنابر اين حضرت علي (ع) به اين علت قسيم الجنة و النار است. پس در بهشت وارد نمي شود؛ مگر اهل محبت و دوستي با او و وارد آتش و جهنم نمي شود مگر اهل دشمني با علي (ع).
منابع: 1-شيخ صدوق، علل الشرايع، ج1: 162. 2-شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج1: 30. 3-فضل الله محمدجواد، تحليلي از زندگاني امام رضا (ع): 258.
مدگرایی ولزوم طراحی مدایرانی درکلام رهبری
متن زيرگزيده اي از بيانات مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان و اساتيد دانشگاههاي استان همدان در تيرماه سال 83 است:
“…اشاره کردم به مسأله تقليد فرهنگي. البته تقليد فرهنگي خطر خيلي بزرگي است، اما اين حرف اشتباه نشود با اينکه بنده با مُد و تنوع و تحول در روشهاي زندگي مخالفم؛ نخير، مُدگرايي و نوگرايي اگر افراطي نباشد، اگر روي چشم و همچشميِ رقابتهاي کودکانه نباشد، عيبي ندارد. لباس و رفتار و آرايش تغيير پيدا مي کند، مانعي هم ندارد؛ اما مواظب باشيد قبلهنماي اين مُدگرايي به سمت اروپا نباشد؛ اين بد است.
اگر مديستهاي اروپا و آمريکا در مجلاتي که مُدها را مطرح مي کنند، فلانطور لباس را براي مردان يا زنانِ خودشان ترسيم کردند، آيا ما بايد اينجا در همدان يا تهران يا در مشهد آن را تقليد کنيم؟ اين بد است. خودتان طراحي کنيد و خودتان بسازيد.
بنده زمان رياستجمهوري در شوراي عالي انقلاب فرهنگي قضيه طرح لباس ملي را مطرح کردم و گفتم بياييد يک لباس ملي درست کنيم؛ بالاخره لباس ملي ما که اين کت و شلوار نيست. البته من با کت و شلوار مخالف نيستم؛ خود من هم گاهي اوقات در ارتفاعات يا جاهاي ديگر ممکن است کاپشن هم بپوشم؛ ايرادي هم ندارد؛ اما بالاخره اين لباس ملي ما نيست. عربها لباس ملي خودشان را دارند، هندي ها لباس ملي خودشان را دارند، اندونزيايي ها لباس ملي خودشان را دارند، کشورهاي گوناگون شرقي لباسهاي ملي خودشان را دارند، آفريقايي ها لباسهاي ملي خودشان را دارند و در مجامع جهاني هر کس لباس ملي خود را دارد؛ افتخار هم مي کنند. ما در جايي رئيسجمهوري را ديديم که لباس ملي اش عبارت بود از دامن! مرد بزرگ، دامن پوشيده بود! پاهاي او هم لخت بود! يک دامن تقريباً تا حدود زانو، و هيچ احساس حقارت هم نمي کرد. با افتخارِ تمام در آن جلسه شرکت مي کرد؛ مي آمد و مي رفت و مي نشست. اين، لباس ملي اوست؛ ايرادي هم ندارد. عربها با تفاخر، لباس ملي خودشان را مي پوشند - پيراهن بلند و چفيه و عقال - و ممکن است به نظر من و شما هيچ منطقي هم نداشته باشد؛ اما لباسِ آنهاست و آن را دوست دارند.
من و شما که ايراني هستيم، لباسمان چيست؟ شما نمي دانيد لباس ما چيست. البته من نمي گويم طرح اين لباس حتماً بايد برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ ابداً. من مي گويم بنشينيد براي خودتان يک لباس طراحي کنيد. البته الان اين را از شما نمي خواهم؛ اين را من در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح کردم. آن روز ما يک بخش دولتي را مأمور کرديم و گفتيم دنبال اين کار برويد. يک کارِ مقدماتي هم کردند، اما آن را به جايي نرساندند؛ دوره رياستجمهوري ما هم تمام شد! من مي خواهم بگويم اگر شما موي سرتان را مي خواهيد آرايش کنيد، اگر مي خواهيد لباس بپوشيد، اگر مي خواهيد سبک راه رفتن را تغيير دهيد، بکنيد؛ اما خودتان انجام دهيد؛ از ديگران ياد نگيريد…» ( منبع: Khamenei.ir )
کشتن نفس یعنی چه؟
شهيد مطهري: اگر از نظر اخلاقي اسلامي استعدادهاي طبيعي نبايد نابود شود ، پس تعبير به نفس کشتن ، يا ميراندن نفس که احيانا در تعبيرات ديني و بيشتر در تعبيرات معلمين اخلاق اسلامي و بالاخص در تعبيرات عارف مشربان اسلامي آمده است ، چه معني و چه مفهومي دارد ؟
پاسخ : اين پرسش از آنچه قبلا گفتيم روشن شد ، اسلام نميگويد طبيعت نفساني و استعداد فطري طبيعي را بايد نابود ساخت ، اسلام ميگويد : ” نفس اماره ” را بايد نابود کرد ، همچنانکه گفتيم ، نفس اماره نماينده اختلال و به هم خوردگي و نوعي طغيان و سرکشي است که در ضمير انسان به علل خاصي رخ ميدهد ، کشتن نفس اماره معني خاموش کردن و فرو نشاندن فتنه و طغيان را در زمينه قوا و استعدادهاي نفساني ميدهد ، فرق است ميان خاموش کردن فتنه و ميان نابود کردن قوائي که سبب فتنه ميگردند ، خاموش کردن فتنه چه در فتنههاي اجتماعي و چه در فتنههاي رواني مستلزم نابود کردن افراد و قوائي که سبب آشوب و فتنه شدهاند نيست ، بلکه مستلزم اين است که عواملي که آن افراد و قوا را وادار به فتنه کرده است از بين برده شود . بعدا خواهيم گفت که اين نوع ميراندن گاهي به اشباع و ارضاء نفس حاصل ميشود و گاهي به مخالفت با آن . اين نکته بايد اضافه شود که در تعبيرات ديني ، ما هرگز کلمهاي که به معني ” نفس کشتن ” باشد ، پيدا نمي کنيم ، تعبيراتي که هست که البته از دو سه مورد تجاوز نمي کند بصورت ميراندن نفس است .
منبع: اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب - اثر متفکر شهيد مرتضی مطهری
مختارثقفی ازدیدگاه آیت الله بهجت
14ربيع الثاني ياد آور روز شکل گيري قيام مختار ثقفي در همين روز مي باشد. به همين منظور پس از توضيحي مختصر پيرامون قيام مختار، به گفتاري از مرحوم آيت الله بهجت درباره ايشان اشاره مي کنيم. قيام مُختار، جنبشي به رهبري مختار بن ابي عبيد ثقفي با هدف خونخواهي از شهداي کربلا. اين قيام در سال ۶۶ قمري در کوفه شروع شد و در آن بسياري از عاملان شهادت امام حسين(ع) و يارانش از جمله عبيدالله بن زياد، عمر بن سعد، شمر بن ذي الجوشن و سنان بن انس کشته شدند. قيام مختار با نام محمد بن حنفيه صورت گرفت. برخي عالمان شيعه معتقدند که مختار با دستور امام سجاد(ع) قيام کرده است.
مختار در زمان واقعه کربلا در زندان بود. او پس از آزادي به دنبال انتقام از قاتلان امام حسين(ع) برآمد. ابتدا با عبدالله بن زبير که در حجاز به مبارزه با يزيد بر خاسته بود، همراه شد، ولي در بين راه وي را همعقيده خود نديد و از او فاصله گرفت و براي برپايي قيام راهي کوفه شد.
حضرت آيت الله بهجت درباره شخصيت مختار اينگونه فرموده اند: [مختار] کسي را [براي دستگيري عمر سعد] فرستاد و آن شخص اماننامهاي [همراه] داشت؛ به عمرسعد نشان داد و گفت: اين امان تو است. مختار به فرستادهاش گفته بود: اگر عمر سعد به غلامش گفت عصاي من را بياور، تو گردنش را بزن. مرادش از عصا، شمشير است، ميخواهد با شما بجنگد. عمر سعد گفت: عصاي مرا بياوريد. آنها هم سرش را زدند و بهحسب اين نقل، سرش را بردند پيش مختار. مختار گفت: ابنزياد را کشتم عمربنسعد را هم کشتم، شمر را هم کشتم. در روايتي دارد که «محمدبناشعث را هم کشتم». بعد از اين گفت: «ديگر اگر الآن بميرم، غصهاي ندارم». [بااينکه] نزديک نه ماه بيشتر رياستش طول نکشيد، گفت: اگر بميرم، غصهاي ندارم. [قبل از اين] در زندان [کوفه] ميثم به مختار گفت: تو قاتلان سيدالشهدا عليهالسلام را ميکشي.
برخي خيلي با مختار بد هستند؛ بهخاطر اينکه ميگفتند: «کذاب است؛ چون محمدبنحنفيه و زينب کبري و… او را وکيل و رئيس نکردهاند و اين خودش ادعا ميکند که من مقاصد آنها را اجرا ميکنم». اسمش را کذاب گذاشتند. حتي مختار خادمي داشت به اسم جبرئيل. وقتي صدايش ميزد: جبرئيل! اينها ميگفتند: ببينيد! ادعاي نبوت دارد و ميگويد جبرئيل بر او نازل ميشود. اما ميشود گفت: مختار در فصاحت و بلاغت، بعد از معصومين عليهمالسلام اول بوده است. يک نماز عجيبي ميخواند و مسلسل خطبهاي ميخواند که همۀ عباراتش صحيح و عالي و عجيب و غريب بوده است.
رحمت واسعه، ص۱۱۶ و ۱۱۷
وظیفه مادرمقابل دوستان کم حجابمان چیست؟
نهي از منکر وقتي تأثير دارد که اعتماد طرف مقابل جلب گردد. بنابراين قبل از آموزش بايد جذب صورت گيرد. مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني در پاسخ به سوالي در خصوص نحوه رابطه با افرادي که حجابشان مطابق شرع نيست نوشت: وظيفه اصلي و اساسي نهي از منکر است، ولي اين مسئوليت بايد به طور شايسته و صحيح انجام گيرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود. در انجام اين وظيفه، احکام و شرايطي را که در اين زمينه بيان شده، بدانيم و فرا گيريم، زيرا چه بسا انسان بي اطلاع کارهايي انجام ميدهد که ضرر آن بيشتر از نفع است. اين احکام و شرايط در رساله مراجع معظم تقليد و بعضي از کتابها و جزوه ها بيان شده است. به دختر جواني که حجاب اسلامي را رعايت نمي کند، نمي توان به زور مقنعه و چادر پوشاند، بلکه بايد او با رغبت و ميل باطني حجاب را بپذيرد و به آن باور دروني پيدا نمايد. وقتي براي خانمي، زيبايي، فضيلت، فوايد و آثار حجاب جا نيفتاده باشد، طبيعي است که آن را نمي پذيرد و فشار و تحميل خارجي اثر دراز مدت ندارد. در اين راستا لازم است کتاب هايي را که درباره حجاب است، در اختيار او قرار داد. در برخورد با دوستان کم حجاب لازم است اين نکات را حتماً مورد نظر داشته باشيم:
1ـ اعطاي شخصيت: هرگز به خاطر بدحجابي نسبت به کسي بي احترامي نکرده و آمرانه و قلدرمآبانه برخورد نکنيم، بلکه خواهرانه و دوستانه برخورد کنيم و با گفتن جملاتي مانند: اين عمل در شأن شما نيست يا شأن شما بالاتر از اين ها است، او را راهنمايي نماييم. به طور کلي به صورت پيشنهادي باشد، نه دستوري.
2ـ جلب اعتماد: نهي از منکر وقتي تأثير دارد که اعتماد طرف مقابل جلب گردد.
اخلاقمان راچطورزیباکنیم؟
حجتالاسلام و المسلمين فاطمينيا درباره حد تسلط شيطان بر انسان فرمودهاند: «خداوند در قرآن ميفرمايد بر بنده من، کسي تسلط ندارد. تسلط شيطان بر کساني است که دنبالش ميروند. جوانان عزيز، اخلاقتان را زيباتر بکنيد، نمازها را مرتب بخوانيد، مساله والدين را رعايت کنيد و عمل به وظيفه بکنيد. مطمئن باشيد شيطان ميرود.»
شرایط نامزدهای انتخاباتی ازدیدگاه آیت الله بهجت
در پي سؤالات مکرر افراد گوناگون از آيتالله بهجت قدسسره درباره انتخابات، متن زير در زمان حيات معظمله براي تبيين شرايط نامزدهاي انتخاباتي از سوي ايشان صادر شد: بسماللهالرحمنالرحيم. الحمد لله رب العالمين والصلاة علي سيد الانبياء محمد وآله السادة الاوصياء الطاهرين. و بعد، چنانکه مکرراً از شرکت در انتخابات سؤال شده، در جواب آنها، آنچه اظهار شده است، بيان ميشود: اينجانب، جهاتِ سلبيه و اثباتیه را متعرض ميشوم. کساني که بنا دارند در رأي دادن و يا انتخاب شدن، شرکت نمايند، بايد متذکر باشند که کساني حقّ انتخاب شدن و امينِ مردمِ با ايمان در مورد دين و دنيا بودن را دارند، که از رجالِ با عقلِ کاملِ کافي و ايمان کامل از شيعه اثنيعشريه و با علم به مسائل شرعيه در شخصيات و اجتماعيات و با شجاعت باشند؛ و از آنهايي باشند که در اظهارات و تروک، «لا يخافون في الله لومة لائم» باشند؛ و از رشوهها و تخويفات و نحو آنها دور باشند.
نظر نکنند که تا به حال چه بود؛ بلکه نظر نمايند که از حال چه بايد بشود و چه بايد نشود. و بايد پرهيزکار و خداترس باشند، اراده خداي تعالي را بر همه چيز ترجيح بدهند. اگر فاقد بعض صفات باشند، اهل ائتمان۶ نيستند، و رأي دادن براي فاقدها بياثر است، بلکه جايز هم نيست؛ مشکوک هم، متروک است.تفحص هم، بايد کامل باشد و بدون مداخله دوستي و دشمني در امور نفسانيه باشد. در حالِ رأي دادن و گرفتن، خداي عظيم را ناظر به تمام خصوصياتِ همه بدانند. کساني هم که واجِد خصوصيات مذکوره باشند ـ که جايز باشد رأي دادن و گرفتن درباره آنها ـ واجب ميشود با توانايي، اگر بدانند يا احتمال بدهند که فاقدِ بعضِ آنها، رأي خواهند گرفت اگر فاقد بعض صفات باشند، اهل ائتمان نيستند، و رأي دادن براي فاقدها بياثر است، بلکه جايز هم نيست؛ مشکوک هم، متروک است. ملاحظه نماييد دُوَل کفر را [که] چگونه انتخاب مينمايند و انتخاب ميشوند، و چه کساني انتخاب ميشوند، و از چه راههايي انتخاب ميشوند، و چه آرائي در مجلسهاي خودشان اظهار ميکنند، و دولتهاي آنها چه عملياتي بر طبق قانون مملکت و برخلاف قانون عقل و دين ـ حتي اديان منسوخۀ آنها ـ انجام ميدهند که فساد و اِفساد آنها بر همه عقلاي دنيا آشکار است؛ [و] مخالفت نماييد با چگونگي کارهاي آنها و چگونگي وسائل و اسباب و مسبّبات آنها، که مطابقت با هيچ دينِ اصلدار و هيچ قانونِ عقلپسند، ندارند. عصمکم الله و ايّانا من الزلات کلّها بمحمد و آله الطاهرين، صلوات الله عليهم اجمعين والسلام عليکم ورحمة الله و برکاته.
بهسوي محبوب، ص139
تواضع امام خمینی(ره)
شيخ مجتبي حاج آخوند کرمانشاهي مي گويد: «در اوايل طلبگي که تازه به لباس روحانيت ملبّس شده بودم، روزي قصد زيارت امام خميني کردم. ديدم جلوتر از من، يکي از شخصيت هاي مهمّ مملکتي دستگاه حکم طاغوتي به قصد ملاقات با امام، وارد بر امام شد. امام با حالت عادي با وي برخورد کرد و جلوي پاي او بلند نشد و من در حالي که اين عمل امام را نظاره گر بودم، به محضرشان رفتم. ديدم امام با کمال تواضع جلوي پاي بنده بلند شد و دستي بر سرم کشيد و اظهار محبت و شفقت کرد. در آنجا، آن چنان صحبت امام در دلم نشست که مرا تا ابد شيفته خود نمود؛ چه اينکه من را که طلبه اي بيش نبودم، بر بالاترين مقام هاي دنيوي ترجيح داد.» اين عشق و علاقه حاج آخوند به امام باعث شده بود که او را سربازي فداکار و تابع محض ايشان قرار دهد. او بارها مي گفت: «من در تمام ابعاد در امام فاني بودم.»
خطاهای سیاسی آل سعود
سياستگذاران، مجريان و سياستسازان سعودي ترديدي نکنند که اين خون [شهيد آيتالله نمر] دامنشان را خواهد گرفت و پدرشان را در ميآورد. خداي متعال از خون بيگناه نميگذرد. رهبر انقلاب (۱۳۹۴/۱۰/۱۳)
سياستهاي داخلي و منطقهاي آلسعود اگرچه همواره مورد انتقاد دولتها و نهادهاي بينالمللي قرار گرفته است، اما بعد از فوت ملک عبدالله، و به دست گرفتن ارکان پادشاهي اين کشور توسط ملک سلمان، سرعت و شتاب خطاهاي سياسي آنها نيز بيشتر شده است. به نظر ميرسد مهمترين عوامل بروز خطاهاي پي در پي سياسي، رقابتهاي دروني خاندان سعودي بر سر قدرت، بيتجربگي و بلندپروازيهاي جاهلانهي دولتمردان جديد آن است. اين خطاها را حداقل در دو سطح داخلي و منطقهاي ميتوان مورد بررسي قرار داد:
سطح داخلي
رهبران جديد سعودي تمايل زيادي دارند که خود را بهعنوان رهبر جهان اسلام به ساير کشورها معرفي کنند و براي نيل به اين مهم، از هيچ اقدامي فروگذار نيستند. همين موضوع سبب شده است تا با چالشهاي داخلي و منطقهاي زيادي روبهرو شوند که اين چالشها بهدليل احساس تهديد امنيتي و هويتي در ماههاي اخير به اوج خود رسيده است. هيچگونه اعتراضي را تحمل نميکنند و هرگونه اعتراضي را تهديد امنيتي برميشمرند.
بازخوانی حضور رهبرانقلاب در منزل شهید مصطفی احمدی روشن
سرم را تکيه داده بودم به شيشهي ماشيني که از لابهلاي اتومبيلهاي توي خيابان به سرعت ميرفت تا به موقع برسيم خانهي مصطفي؛ به موقع يعني زودتر از رهبر انقلاب. مصطفي سر جمع ۷ ماه و ۷ روز بزرگتر از من بود و پسرش هم تقريباً همسن دخترم. فکر کردم به اينکه اگر اتفاقي – مثلاً تصادف- برايم پيش بيايد حال خانوادهام چطور خواهد شد؛ پدر، مادر، همسر، دخترم، برادرها و بقيه. از روي محبت، هيچ دلم نخواست که تصورشان بکنم؛ ولي چند دقيقهي بعد قرار بود برسم به خانهي جواني همريش و همسنوسال خودم که اتفاقي برايش افتاده و حال خانوادهاش را تصوير کنم. خانوادهاي که ديگر او را نخواهند ديد. ماشين در ترافيک سنگين از بيت رهبري در انتهاي فلسطين آمده بود تا اول پاسداران و در خيابان گل نبي و ترافيکش – همانجا که ماشين مصطفي را منفجر کردند- سر از شيشهي ماشين برداشتم. فکر کردم اگر به لطف رانندگي! رانندهمان همين الان نميريم بالاخره گريزي هم از تقدير هميشگي و همگاني حضرت حق نداريم. يک لحظه فکر اينکه آدمي مثل مصطفي چقدر ميتواند خوشبخت و خوشعاقبت باشد، از جا پراندم. اين ماجرا زاويهي ديد صحيح ميخواهد. از اين زاويه همهاش شور است و حماسه. وقتي ماشينمان -به لطف خدا البته- رسيد به نزديک خانهي مصطفي ديگر حالگرفتگي مسير را نداشتم. فکر کردم نبايد دلسوز خانوادهاش باشم بل بايد غبطهخور خودش بشوم. حاشيه زياد رفتم، خانواده خانه نبودند! دانشگاه شريف مراسمي در چيذر و سر مزار مصطفي گرفته بود و همهي خانوادهاش آنجا بودند. رهبر انقلاب اول رفتهاند خانه شهيد رضايينژاد و بعدش ميآيند اينجا. يک تيم هم رفته چيذر و دارد توي گوش خانوادهي آنها ميخواند که يک مسئولي در راه منزل شماست! يک چيزي در مايههاي رئيس بنياد شهيد يا سرداري از سپاه. و معلوم است خانواده مقاومت ميکنند که: خوب بگوييد آنها هم بيايند اينجا سرمزار. تيمي که رفته بود چيذر بالاخره موفق ميشود و معلوم نيست با چه ترفندي راضيشان ميکند به آمدن.
بالاخره آنها آمدند و ما هم رفتيم بالا. خانهي شهيد يک آپارتمان حدود ۸۰ متري و دو اتاقه بود و ساده. دو تا کامپيوتر روي ميزي بزرگ در سالن خانه و دو عکس از رهبر به ديوارها و خانه پر از خانمهاي چادري جوان و مسن و دو مرد ميانسال –باجناق و برادرزن- و دو مرد مو سپيد کرده؛ مادر و همسر و خواهرها و خانواده همسر شهيد و البته عليرضا پسر مصطفي که هاج و واج مانده بود از حضور ما در خانهشان. اينقدر ميفهميد که خبر مهمي هست که همه جمع هستند و اينقدر بزرگ بود که بداند در چنين موقعيتي پدرش هم بايد باشد براي پذيرايي و مهمانداري! وکلافه از همين موضوع ميپرسيد: پس بابا کي مياد؟