15توصیه برای عاشقانه زندگی کردن
استاد بزرگ اخلاق آقاي ميرزا اسماعيل دولابي پيش از وفات براي زندگي مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر ميکند که به ترتيب در ذيل آورده شده است:
1. هر وقت در زندگيات گيري پيش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتي که راهم را بستي؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ي يار است.
2.زيارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زيارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدي برسان. اگر اين کار را بکني، دائمي مي شود؛ دائم در زيارت و نماز و ذکر و عبادت خواهي بود.
3.اگر غلام خانهزادي پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزي غصه دار شود و بگويد فردا من چه بخورم؟ اين توهين به صاحبش است و با اين غصه خوردن صاحبش را اذيت مي کند. بعد از عمري روزي خدا را خوردن، جا ندارد براي روزي فردايمان غصه دار و نگران باشيم.
دنیاپارک موقت است....
پيامبر اکرم صَلَّي اللهُ عَلَيهِ وَالِهِ وَ سَلَّمَ مي فرمايد: الدُّنْيا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ مَالُ مَنْ لَا مَالَ لَهُ لَهَا يجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ عَلَيهَا يعَادِي مَنْ لَا عِلْمَ لَهُ وَ عَلَيهَا يحْسُدُ مَنْ لَا ثِقَةَ لَهُ وَ لَهَا يسْعَي مَنْ لَا يقِينَ لَهُ [1]
رسول اکرم صلّي الله علَيه و آله و سلَّم فرمودند: دنيا خانه کسي است که خانه ندارد و ثروت و مال کسي است که ثروت و مال ندارد. کسي که عقل و خرد ندارد، دنيا را براي خودِ دنيا جمع مي کند و کساني که علم و آگاهي ندارند، براي دنيا، نزاع و دشمني ميکنند. کساني که به خداوند اعتماد ندارند، بر سر دنيا حسد مي ورزند و کساني براي خودِ دنيا و به دست آوردن آن سعي و تلاش مي کنند که معاد و آخرت را باور ندارند.
شرح حديث
انساني که خانۀ آخرت را از دست داده است، دنيا را به عنوان خانۀ خود قرار داده و از آن بيرون نمي رود. کسي که خانۀ آخرت را دارد، در خانۀ اجاره اي دنيا نمي نشيند و انساني که دستش از سرمايه و ثروت اخروي خالي است، امور مادي دنيايي را سرمايه خود مي داند که مي گذارد و مي رود و کسي که از عقل و خرد بي بهره است، به دنبال جمع کردن همين امور دنيايي براي خود دنيا است، نه براي بهره بردن از امور دنيايي براي روزي که بايد حساب آن را پس بدهد که از کجا آورده و در چه راهي خرج کرده است. انسان هايي که نادان هستند، بر سر همين امور دنيايي با يکديگر به نزاع و دشمني مي پردازند اما هر دو آنها دنيا را مي گذارند و ميروند. آن هم براي کساني که برايشان فاتحه هم نخواهند خواند. اينها بر سر همين دنيا حسد، يعني آرزوي زوال نعمت براي ديگران را دارند. اين انسان ها اعتماد و اتکاي به خداوند نداشته و باور و يقين به معاد و آخرت هم ندارند.
پي نوشت [1] مجموعه ورام، جلد1، صفحه 130
منبع : پايگاه اطلاع رساني آيت الله حاج شيخ مجتبي تهراني
واقعیت دنیا درکلام رسول مهربانی
روِي عَن رسولِ الله صلّي الله عليه و آله و سلّم مي فرمايد: الدُّنْيا دُوَلٌ فَمَا کانَ لَک أَتَاک عَلَي ضَعْفِک وَ مَا کانَ مِنْهَا عَلَيک لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِک وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِي بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَينُهُ.
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: دنيا متحول است و ثبات و قرار ندارد. آنچه که براي تو مقرّر شده است به تو خواهد رسيد، گرچه در نهايت ضعف و ناتواني باشي؛ و آنچه که به ضرر و زيان تو باشد باز هم به تو خواهد رسيد، گرچه در کمال قدرت و نيرومندي باشي و هرگز جلوي آن را نتواني گرفت. و هر کس که اميد خود را از آنچه که از دست رفته قطع کند، بدنش آسايش خواهد داشت و آن کس که راضي باشد به آنچه که خدا روزي او نموده دل و چشمش روشن خواهد شد. [1]
شرح حديث
«الدُّنْيا دُوَلٌ». حضرت در ابتدا وضع دنيا را بيان مي فرمايند. دنيا در گردش است. يعني دنيا هيچ گاه براي هيچ کس ثابت نيست. دنيا هيچ ثبوت و قراري براي هيچ کس ندارد. اين وضع دنيا است.«فَمَا کانَ لَک أَتَاک عَلَي ضَعْفِک». آنچه که خدا تقدير کرده به تو خواهد رسيد گرچه در نهايت ضعف و ناتواني باشي. چه بسا انسان فکر مي کند که از نظر امور دنيايي توان به دست آوردن فلان منفعت را ندارد، ولي چون مقدّر شده است به او خواهد رسيد. «وَ مَا کانَ مِنْهَا عَلَيک لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِک» در جايي هم که مواردي به ضرر و زيان تو باشد باز به تو خواهد رسيد هر چند تو در کمال قدرت و نيرومندي باشي؛ هرگز نمي تواني آنها را از خودت دفع کني. بنابر اين، تو نه مي تواني براي خودت جلب منفعت کني و نه مي تواني از خودت دفع ضرر کني.«وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ».
اگر انسان از چيزهايي که دلش مي خواسته به دست بياورد امّا به دست نياورده قطع اميد کند، بدنش راحت مي شود. به عبارت ساده ضعف اعصاب نمي گيرد! يعني در فکر اين نباش که اي کاش به دست مي آوردم! اي واي که فلان چيز از دستم رفت!… اين افکار و خيالات، باعث فشار عصبي و روحي براي تو مي شود. اين به نفع تو است که به چيزهايي که به آن دست پيدا نکردي اميد نبندي. به دست نيامده که نيامده! نشد که نشد! «وَ مَنْ رَضِي بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَينُهُ». اگر کسي به آنچه که خدا داده است خشنود باشد، چشمش روشن مي شود. چون خدا داده است خوشحال هم مي شود.
هسته مرکزي اين جملات چيست؟ اين است که خيال نکن که تو مي تواني کاري انجام بدهي. نافع خدا است، ضارّ هم خدا است. او است که امور را براي تو تقدير مي کند. بي جهت خودت نقشه نکش. اگر نقشه بکشي، خدا به نقشه ات ضربه مي زند. بنابر اين، تو برو به وظيفه ات عمل کن. اين چيزها را به او واگذار کن. برو سراغ خودش که سرنخ منافع و مضارّ به دست او است. اين را بدان که تو هيچ کاره اي. او گفته در محدوده شرع بلند شو و به دنبال روزي برو، تو هم بگو چشم! بقيه اش را به او واگذار کن. نفع مال او است، دفع ضرر هم از او است. منافع را از او بخواه، از او اين را هم بخواه که ضررها را از تو دفع کند. روي خودت، توانت و فکرت هيچ وقت تکيه نکن. هنگامي هم که او براي تو تدبير کرد و به دستت رسيد، آن را که به تو داده قبول کن، خوشحال شو و راضي شو. اگر اين رضايت باشد، آن وقت يک زندگي شيرين پيدا مي کني؛ نه ضعف اعصاب مي گيري، نه بي جهت دنبال دنيا مي دوي، بي جهت خودت را، فکرت را و بدنت را هم ناراحت نمي کني. هم روحت راحت است هم بدنت. در آخر هم خوشحال و راضي هستي و چشمت روشن مي شود. اينها همه در صورتي است که به او اتکا کرده باشي. از او خواستي، او هم به تو عطا کرده است. و آنچه را هم که به تو نداده صلاحت نبوده است. اگر اين حالت در تو باشد زندگي تو در همين نشئه دنيايت، همراه با خوشي دروني و حتي خوشي بيروني خواهد بود و ناخوشي بيروني هم به سراغ تو نمي آيد.
پي نوشت [1] مجلسي، بحارالانوار، جلد 74، صفحه 145
قسم به جسم بدون سر مدافعان حرم
به پيشگاه تو هر کس رسيد، زانو زد
اسير بودي و پيشت يزيد زانو زد
امين وحي در آغاز «سورهي مريم»
همينکه مدح تو را ميشنيد زانو زد
فراز گوش کسي که شنيد وصف تو را
«رقيب» نيز شبيه «عتيد» زانو زد
غزل، قصيده، رباعي که جاي خود دارند!
به پاس مدح تو حتّي سپيد زانو زد
مقام قافله سالاري تو را تا عرش
هزار قافله با صد اميد زانو زد
بدون اينکه بداند چه ها کشيدي تو
کسي که بار غمت را خريد … زانو زد
زبان نيزه و شمشير پيش تو لاااال است
که در گداز کلامت «حَديد» زانو زد
قسم به جسم بدون سر «مدافعان حرم»
که زير پاي تو حتّي «وريد» زانو زد
به زينبيّه چو شد باز، پاي نامَحرم
چقدر دور و بر تو شهيد زانو زد …
سروده: سجادشاکری
پرستاری دراسلام
پیوند: http://rasekhoon.net/
پرستاري، به معناي کمک به رفع نيازهايجسمي و رواني بيمار است و در کشورهايغربي پس از کارهاي پرستاري فردي به نامفلورانس نايشنگل آغاز ميگردد، و قدمتي بهطول چند صد سال دارد. در اسلام پرستاري از شروع جنگهاياوليه در صدر اسلام در ميادين جنگها شروعگرديده و تاريخ هزار ساله دارد. در بعضي روايات، از پرستاري پيامبراني نامبرده شده که قبل از ظهور اسلامميزيستهاند.
**لزوم پرستاري
امام صادقعليه السلام: «المؤمن في تبارهم و تراحمهم و تعاطفهمکمثل الجسد اذا اشتکي تداعي له سائرهبالسهر و الحمي» مؤمنان در احسان و نيکي به يکديگر ومهرورزيدن و مهرباني به هم، مانند پيکريهستند که هرگاه عضوي از آن به دردآيد،اعضاي ديگر نيز به بيخوابي و تب با اوهمدردي ميکنند. در جامعه اسلامي، افراد نسبتبه يکديگرنبايد و نميتوانند بيتفاوت باشند، وپايه واساس زندگي بر محبت و رسيدگي به يکديگرميباشد، به خصوص نسبتبه سالمندان يابيماران اين تعهد و احسان بايد صورت پذيرد.
**پرستاري از ديدگاه ائمهعليهم السلام
در موقعيتهاي متفاوت پيامبر و ائمهگراميعليهم السلام رهنمودهاي فراواني در اين امرارائه فرمودهاند. از جمله سخناني کهپيامبرصلي الله عليه وآله در آخرين روزهاي عمربابرکتشان در مسجد مدينه فرمودند: چنيناست: «من قام علي مريض يوما و ليلة بعثهالله مع ابراهيم الخليلعليه السلام فجاز عليالصراط کالبرق اللامع و من سعي لمريضفي حاجة فقضاها خرج من ذنوبه کيومولدته امه» کسي که يک روز و يک شب پرستاريبيماري را به عهده بگيرد، خداوند او را باابراهيم خليلعليه السلام محشور ميکند، پس همچون درخشش برقي از صراط عبور ميکند وکسي که در برطرف کردن نيازهاي مريضتلاش کند و نياز او را برآورد، همانند روزي کهاز مادر متولد شده است از گناهانش پاکميگردد.
فضائل و مناقب حضرت زينب عليهاالسلام
1- زينت پدر معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مىکنند، ولى در جريان ولادت حضرت زينب عليهاالسلام والدين او اين کار را به پيامبراسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند. پيامبر (ص) که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنيدن خبر تولد، سراسيمه به خانه على عليه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسيد، آن گاه نام زينب (زين + اب) را که به معناى «زينت پدر» است براى اين دختر انتخاب نمود.
2- علم الهى مهمترين امتياز انسان نسبت به ساير موجودات - حتى ملائکه - دانش و بينش اوست و برترين علمها، علمى است که مستقيما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، يعنى داراى علم «لدنى» باشد. زينب عليهاالسلام به شهادت امام سجاد عليه السلام داراى چنين علمى است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود:« انت عالمة غير معلمة وفهمة غير مفهمة ؛ تو بي آنکه آموزگاري داشته باشي؛ عالم و دانشمند هستي.»
3- عبادت و بندگى حضرت زينب عليهاالسلام ازعاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هيچ مصيبتى او را از عبادت باز نداشت. امام سجاد عليه السلام فرمود:« عمهام زينب در مسير کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز مي گزارد.« امام حسين عليه السلام که خود معصوم و واسطه فيض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مىفرمايد:« خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» اين نشان از آن دارد که اين خواهر، به قله رفيع بندگى و پرستش راه يافته و به حکمت و هدف آفرينش دست يازيده است.
4- عفت و پاکدامنى عفت و پاکدامنى، برازنده ترين زينت زنان، و گران قيمت ترين گوهر براى آنان است. زينب عليهاالسلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود:» مجاهد شهيد در راه خدا، اجرش بيشتر از کسى نيست که قدرت دارد اما عفت مىورزد،- يعني قدرت انجام گناه را دارد ولي از آن دوري مي کند- نزديک است که انسان عفيف فرشتهاى از فرشتگان باشد.« زينب کبرى عفت خويش را حتى در سخت ترين شرايط به نمايش گذاشت. او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سخت بر عفت خويش پاى مىفشرد. مورخين نوشتهاند: « او صورت خود را با دستش مىپوشاند چون روسريش از او گرفته شده بود.»
5- ولايت مدارى زينب عليهاالسلام که حضور هفت معصوم را درک کرده، در تمامى ابعاد ولايت مدارى (معرفت امام، تسليم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولايت، فداکارى در راه آن و) … سر آمد است.
6- روحيه بخشى در مسافرتها و نيز در حوادث تلخ، آن چه بيش از هر چيز براى انسان لازم است، روحيه و دلگرمى است. يکى از بارزترين اوصاف زينب عليهاالسلام روحيه بخشى اوست. او بعد از شهادت مادر، روحيه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن عليه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ايفا کرد. پس از شهادت امام حسين عليه السلام و در طول دوران اسارت، اين صفت نيکوى زينب بيشتر ظهور کرد. او پيوسته ياور غمديدگان و پناه اسيران بود.
7- صبر يکى از بارزترين اوصاف انسانهاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشيبهاى روزگار و تلخىهاى دوران است. قرآن کريم در آيات متعددى به صابران بشارت داده و پاداشهاى فراوان آنها را يادآورى نموده است. زينب عليهاالسلام از اين جهت در اوج کمال قرار دارد. در زيارتنامه آن حضرت مىخوانيم:« ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.
8- ايثار زينب مجلله دراين صفت نيز گوى سبقت را از ديگران ربوده است. او براى حفظ جان ديگران، خطر را به جان مىخرد و در تمام صحنهها، ديگران را بر خود مقدم مىدارد. او در ماجراى کربلا حتى از سهميه آب خويش استفاده نمىکرد و آن را نيز به کودکان مىداد. در بين راه کوفه و شام، با اين که خود گرسنه و تشنه بود، ايثار را به بند کشيده و آن را شرمنده ساخت.
9- شجاعت و شهامت از صفات بارز پروا پيشگان اين است که خدا در نظر آنان بزرگ و غير او در نظرشان کوچک، حقير و فاقد اثر مىباشد. امام على عليه السلام مىفرمايد:« خالق در جان آنان بزرگ است، پس غير او در چشمشان کوچک مىباشد.» سّر شجاعت اولياى الهى نيز در همين است. زينب که خود چنين ديدى دارد، و در خانواده شجاع تربيت شده است، از شجاعت حيدرى بهره مند است. او « شير زن هاشمى» لقب گرفته است.»
10- فصاحت و بلاغت زينب بدون آن که دوره ديده و يا تمرين خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقير شده با کسانى سخن مىگويد که نه تنها با او هماهنگ نيستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ريختهاند، با اين حال صداى زينب بلند مىشود که:«اى مردم کوفه! اى نيرنگ بازان و بى وفايان . . .» سخنان زينب عليهاالسلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بيدار کرد و صداى گريه از زن و مرد و پير و جوان و خردسال بلند شد. زينب کبري سلام الله عليها در کلام معصومين رسول خدا صلي الله عليه و آله : هر کسى که بر زينب و مصايب او بگريد ثواب گريستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسين گريه کند. حضرت زهرا سلام الله عليها : محبت دخترم زينب به حسين بي نهايت است، که بي ديدار حسين آرام نمي گيرد. اگر بوي حسين را نشنود، قالب تهي مي کند. رسول خدا صلي الله عليه و آله : وصيّت مي کنم حاضرين و غائبين امّت را که اين دختر را به حرمت پاس بدارند، همانا وي مانند خديجه کبري است.
ارزش میانه روی درکارها
مرحوم آيتا… بهجت درباره ميانهروي و داشتن اعتدال در کارها گفتهاند: «هر چيز از حد ميانه و وسط به طرف افراط يا تفريط تمايل پيدا کند، عکس نتيجه مطلوب را خواهد داشت… هر چيز از حدش بگذرد، به ضد آن تبديل ميگردد. بنابراين، ميانهروي در غضب، شهوت، خواب، خوراک و هر کار ديگر، منجي و نافع است، و دو طرف زياده و نقيصه آن، مضر و مهلک [است].»
برگرفته از کتاب «در محضر حضرت آيتا… العظمي بهجت»، ص33
جمله ای که پیامبر(ص)هنگام فتح مکه بیان فرمود
امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام فرمودند : روزى که پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مکه را فتح کرد، بتها که تعدادشان سيصد و شصت عدد بود پيرامون کعبه نصب شده بودند.
آن حضرت با چوبى که در دستش بود به آنها مىزد و مىفرمود: حق آمد و باطل نابود شد، براستى که باطل نابود شدنى است. حق آمد و باطل ديگر آغاز نمىشود و بر نمىگردد. در اين هنگام بتها يکى يکى به رو در مى افتادند.
«بحارالانوار، جلد 11، صفحه 116»
اهمیت مراقبه دائم
مرحوم آيتا… سعادتپرور تهراني در خصوص مراقبت در کارها گفتهاند: «اگر ميتوانيد در شبانهروز چند ساعتي يا حداقل پنج دقيقه را هم به فکر خود باشيد، تا بر شما روشن شود چه کاره هستيد، براي چه هستيد، کجا ميرويد تا عمر به غفلت نگذرد… محاسبه و مراقبه را در تمام اعمال و گفتار و کردارتان بايد داشته باشيد، نه سالي يک مرتبه، نه ماهي يک مرتبه، بلکه شبانهروزي يک مرتبه، اگر نگوييم ساعتي يک مرتبه محاسبه و هر آني مراقبه لازم است.»
دارو ودرمان گناه چیست؟
يکي از بدترين دردها و بيماري ها گناه است که هم بسيار خطرناک و متعفن است و هم، عوارضش بسيار زياد و هلاک کننده است.
دردِ گناه، چراغ عقل را کم سو و رفته رفته خاموش ميکند تا جايي که صاحبش کوردل شود و راه را از چاه تشخيص ندهد و نتواند مسيرش را از جاده هلاکت به سوي بزرگراه سرسبز زندگي تغيير دهد.
مرض گناه چون با فطرت پاک انسان همخواني ندارد، باعث مي شود که بيماران اين دردِ وحشتناک، روز به روز حالشان وخيم تر شده و در تضاد ميان زلالي فطرت و لجنزار متعفن گناه، سلامت روحي و رواني خود را نيز از دست دهند.
البته اين تنها آثار سوء دنيايي اين بيماري است. اين درد گريبانگير هرکس شود، رهايش نمي کند و آخرتش را هم خراب نموده و او را گرفتار عذاب ها و سختي هاي طاقت فرساي آخرت مي کند. گرفتاري هاي آن دنيا هم که با سختي هاي اين دنيا اصلاً قابل قياس نيستند و به مراتب سخت تر و سنگين تر است.