درروزتسخیرسفارت آمریکا آیت الله خامنه ای کجابود؟
آبان ماه 1358 مطابق با ماه ذي حجه، ماه حج تمتع بود. آيت الله خامنهاي پيش از آن به حج نرفته بود. همراه تعدادي از اعضاي شوراي انقلاب به حج رفتند. بنا شد سفرشان کوتاه باشد. (1)
ششم ذي حجه(پنجم آبان) به مکه رسيدند. ايرانيها بسيار دوست داشتند نواي انقلابشان به مسلمانان جهان برسد و حج را بهترين فرصت ميديدند. حسن روحاني، هادي غفاري و محمد منتظري روحانيون انقلابي پيشتر به مکه رفته بودند و در حال ساماندهي تظاهراتهايي براي رساندن پيام انقلاب بودند. روزي که آقاي خامنهاي و هاشمي رفسنجاني به مکه رسيدند تظاهرات ششم ذي حجه انجام شده بود. ايرانيها با پلاکادرهايي از شعارهاي انقلابي به زبان عربي و سردادن شعارهاي عربي تظاهرات کرده بودند. آنها در جلسهاي با حضور ميناچي (وزير ارشاد دولت موقت) آقايان خامنهاي و هاشمي برنامه گذشته را گفتند و برنامه آينده را توضيح دادند. آقاي خامنهاي و هاشمي موافق بودند اما ميناچي منتقد. (2)
ميناچي نميدانست دو سفر مهم ديگر در اين روزها پايان دولتي را که او وزير ارشادش بود رقم ميزند؛ سفر شاه به آمريکا و بازرگان به الجزايره. شاه براي درمان
بيماري به آمريکا رفت و هيئتي از دولت موقت به سرپرستي مهدي بازرگان و همراهي دکتر ابراهيم يزدي و مهندس چمران راهي الجزاير شدند تا در جشن استقلال
اين کشور شرکت کنند و در حاشيه مراسم با برژينسکي ديدار کردند. خبر رفتن شاه به آمريکا و ديدار بازرگان و برژينسکي، انقلابيون ايران را به شدت نگران کرد
دانشجوها در جستجوي راهي براي ناکامي طرحهاي آمريکايي با تسخير سفارت آنها بودند. در ماههاي گذشته آقاي خامنهاي در ميان روحانيون انقلابي بيشترين
ارتباط را با دانشجويان داشت؛ شنيده شده:«آنها زماني که تصميم به اشغال سفارت گرفتند، ابتدا ميخواستند با آيت الله سيدعلي خامنهاي که در آن زمان يکي از
نمايندگان رهبر و از مشاوران روحاني دفتر تحکيم وحدت بود، به صحبت نشسته و او را در جريان بگذارند اما به دليل اينکه ايشان در سفر حج بودند، سراغ موسوي
خوئينيها رفتند و از اينجا پيوند اين گروه جديد با يکي از اصليترين چهرههاي سياسي روحانيون چپگرا آغاز شد.» (3)
دانشجويان از اوايل آبان ماه 58 به طور مداوم و مستمر جلسات برنامه ريزي و طراحي جزئيات عمليات را تشکيل داده بودند. طرح اوليه اين بود که «ابتدا جمعي از دانشجويان داخل سفارت آمريکا شوند و کارکنان سفارت را به گروگان بگيرند و حدود 48 تا 72 ساعت در آنجا بمانند و بعد از آنکه صداي اعتراضشان به همه جا رسيد گروگان را آزاد و سفارت را ترک کنند. پيش بيني شد که حدود 400 تا 500 دانشجو براي اين کار بسيج شوند.»(4)
13 آبان 1358 در تهران دانشجويان با پرچم و شعار الله اکبر روبه روي سفارت آمريکا جمع شدند و مردم زيادي به آنها پيوستند و سفارت آمريکا را تسخير کردند. (5)
*بازگشت به تهران
آقاي خامنهاي و هاشمي در پشت بام هتل بودند که خبر را شنيدند. هاشمي رفسنجاني: «خبر تصرف سفارت آمريکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامتمان، هنگامي که آماده خواب ميشديم، از راديو شنيديم. تعجب کرديم، زيرا انتظار چنين حادثهاي را نداشتيم. سياستمان هم اين نبود. حتي اوايل پيروزي انقلاب که گروههاي سياسي، شعارهاي خيلي تندي عليه آمريکا ميدادند، مسئولان کمک کردند آمريکاييهايي که در ايران بودند، بدون هر گونه آسيبي به کشورشان بازگردند و خيلي از آنها اموالشان را هم بردند.
يک بار هم که [در تاريخ 25 بهمن 1357]، گروهي مسلح به سفارت آمريکا حمله کردند و آنجا را به اشغال درآوردند، از طرف دولت موقت، نمايندهاي [ابراهيم يزدي]،
رفت و مسئله را حل و فصل کرد. بنابراين واضح بود که نه شوراي انقلاب و نه دولت موقت تمايلي به چنين اقداماتي نداشتند. تحليلمان اين بود که با توجه به مورد مشابه قبلي، اين مسئله نيز به سرعت حل و فصل خواهد شد. البته اين نظر چيزي از نگرانيهاي ما کم نکرد، زيرا با توجه به شناختي که از اوضاع و احوال کشور
داشتيم، ميدانستيم که پيامدهاي حادثه چندان هم قابل پيش بيني نيست. روزهاي بعد، روزهاي انتظار و نگراني بود،تا اينکه به تهران آمدم و در جريان جزئيات قرار گرفتم و مشخص شد که گروهي از دانشجويان معترض بدون اطلاع و هماهنگي با مسئولان به سفارت حمله کردهاند و آن را به اشغال خود درآوردهاند. اکنون ما در مقابل يک عمل انجام شدهاي قرار گرفته بوديم که امام نيز بعد از رويت اسناد و مدارک دخالتهاي آمريکا در اوضاع داخلي ايران، آن را تاييد کرده بودند و طي
سخناني فرموده بودند آن مرکزي هم که جوانان ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسي و مرکز توطئه بوده است. آمريکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه [باشدو] پايگاهي هم اينجا براي توطئه درست کنند و ملت ما و … »
وقتي به تهران رسيدند و به تعبير کارتر اشغال کنندگان سفارت يک شبه به قهرمانان ملي بدل شده بودند. آيت الله خميني از آنان ستايش کرد و هيچ مقام دولتي حاضر نبود با آنها برخورد کند. (6)
*مذاکره با امام دربارهي گروگانها
از آن پس مسئلهي گروگانها از مهمترين مسائل کشور بود و آيت الله خامنهاي يادش هست:« من و آقاي هاشمي و يک نفر ديگر -که نميخواهم اسم بياورم- از تهران به قم خدمت امام رفتيم تا بپرسيم بالاخره اين جاسوسان را چه کار کنيم؛ بمانند، يا نگهشان نداريم؛ به خصوص که در دولت موقت هم جنجال عجيبي بود که ما اينها را چه کار کنيم!
وقتي که خدمت امام رسيديم و دوستان وضعيت را شرح دادند و گفتند مثلاً راديوها اينطور ميگويند؛ امريکا اينطور ميگويد؛ مسئولان دولتي اينطور ميگويند؛ ايشان تأملي کردند و سپس با طرح يک سؤال واقعي پرسيدند: «از امريکا ميترسيد؟»؛ گفتيم نه؛ گفتند پس نگهشان داريد!
بله، آدم احساس ميکرد که اين مرد خودش از اين شُکوه ظاهري و مادي و اين اقتدار و امپراتوري مجهز به همه چيز، حقيقتاً ترسي ندارد. نترسيدن او و به چيزي نگرفتن اقتدار مادي دشمن، ناشي از اقتدار شخصي و هوشمندانۀ او بود. نترسيدن هوشمندانه، غير از نترسيدن ابلهانه و خوابآلوده است؛ مثلاً يک بچه هم از يک آدم قوي يا يک حيوان خطرناک نميترسد؛ اما آدم قوي هم نميترسد؛ منتها انسانها و مجموعهها در قوّت خودشان دچار اشتباه ميشوند و قوّتهايي رانمی بینند. (7)
*پي نوشت:
1- احمد رشيدي/ عبور از شط شب/ خاطرات علي محمد بشارتي جهرمي/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي/ چاپ اول / بهار 1383/ ص 285
2-خاطرات حسن روحاني/ ص 620 و 621
3- حسين سليمي/ کالبد شکافي ذهنيت اصلاح گرايان/ ص 12
4-يحيي فوزي/ تحولات سياسي اجتماعي بعد از انقلاب اسلامي/ ج اول/ ص 564 و 565
5- معصومه ابتکار / تسخير؛ اولين روايت مکتوب از درون سفارت تسخير شده آمريکا در تهران/ اطلاعات/ چاپ دوم/ 1387/ ص 82
6-جيمي کارتر/ ايران در خاطرات کارتر/ ابراهيم ايران نژاد، طيبه غفاري/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي/ چاپ اول/ 1390/ ص 54
7-آيت الله سيد علي خامنهاي/سخنراني در ديدار با اعضاي دبير مجمع تشخيص مصلحت/ 1387/1/28
برگرفته ازسایت مشرق
دیدگاه رهبری درباره موسیقی
مهیج شهوت ، حرام یکی از مشکلات ، این مسأله ی موسیقی است که ما بتوانم خط بکشیم و بگویم این جا مرز است ؛ اما من می خواهم بگویم که مصداق های واضح دارد . بین آن ساز و آواز حلال و طیب و طاهر ، با آن ساز و آواز که مکروه و یا حرام است ، خط دقیقی نکشیده ایم که مثلاً بگوییم این یکی ، این مقدارش که بالا رفت ، یا این ساز که اضافه شد ، خراب شد . به این دقت نمی توانیم ؛ اما بالاخره در این طیف وسیع ، دو نقطه وجود دارد که یکی قطعا ً حلال و یکی قطعا ً حرام است . قطعا ً حرام وجود دارد که آن را نباید مصرف کنیم .
اگر موسیقی – حالا اسمش را موسیقی سنتی بگذارید ، یا موسیقی غیر سنتی – که یکی از دستگاه های معمولی موسیقی خودمان را هم با ساز ساده یی می زند ،اما شعر یک شعر برانگزانندهی مهیج شهوت باشد ، حرام است ، خواننده هر کس می خواهد باشد .
آن صدای خوش و سازی که با هم به کار بیفتد ، تا جوانی را فرضا ً به عمل حرام شرعی تحریک کند ، کار حرامی است . موسیقی های تند و محرک خارجی هم ، اشکال دارد. البته موسیقی هایی هم هست که اشکال ندارد ؛ ولی حالا من نمی توانم نمونه های آنها را مشخصا ً ذکربکنم.(1)
در بهشت این لحن ها بشنودم در موسیقی ، دو مصداق روشن وجود دارد . یک مصداق حرام قطعی ، یک مصداق حلال قطعی ، بین این دو تا هم ، موارد مشتبه است . حرام قطعی ، آن موسیقی است که انسان را ، آدمی را ، از خود بی خود می کند ، از حقایق بی خود می کند ، از خدا بی خود می کند و به شهوات سوق می دهد . این ، از نظر اسلام ، حرام است .
موسیقی لهو که می گویند ، از ما هم سئوال می کنند ، ما جواب می دهیم موسیقی لهو حرام است ؛ لهو ، یعنی این . « مایلهی عن الله ،ما یلهی عن ذکرالله » ، آن چیزی که انسان را از حقایق عالم غافل می کند . می برد توی عالم توهمات و خیالات و این ها ، این موسیقی ، یا به شهوات می کشاند ، این موسیقی . یعنی موسیقی یی که وقتی ، برای دختر و پسر جوان یا حتی غیر جوان ، نواخته بشود یا عرضه بشود یا خوانده بشود ، موسیقی حالا صوتی مثلا ً ، اورا بکشاند به ملاهی و مناهی و به فساد و شهوات و از آن نزاهت مطلوب اسلام خارج کند ، این حرام است . این می تواند موسیقی سنتی باشد ، می تواند موسیقی غربی باشد ، می تواند موسیقی محلی باشد . آن موسیقی که این خصوصیات را ندارد ، مثلا ً فرض بفرمایید ، یک شعر خوش مضمون را ، یک خواننده خوب ، خوش صدا دارد می خواند ، نوازنده هم می نوازد ، آن مضمون شعر ، این خواننده را به سمت حقایق اسلام و حقایق عرفانی و حقایق زندگی – ولو خارج از مسایل عرفانی و الهی – نزدیک می کند این قطعا ً اشکال ندارد ؛ حرام نیست .
اسلام می خواهد مارا برگرداند به متن زندگی . غافل شدن و غرق شدن و رفتن توی توهمات و پندارها و گیج شدن از حقایق زندگی ، غافل ماندن را اسلام اصلا ً قبول ندارد ، نمی پسندد . لذاست که آن جور موسیقی حتما ً با مسکرات همراه است . این جور موسیقی ، ضد آن است . اصلا ً در دو جهت مقابل است . بیدار کننده است . هوشیار کننده است . « در بهشت ، این لحن ها بشنودم» . در بهشت این ها را شنیده ام ، حالا هم که می شنوم ، احساس شوق می کنند. (2)
( 1 )بیانات رهبری دردیداربامسولین صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران(1369/5/7)
( 2 )بیانات رهبری دردیدار گروه فرهنگ وادب وهنرصدای جمهوری اسلامی (1370/12/5)
برگرفته ازسایت www.artesfahan.ir
دروغ مصلحتی یادروغ منفعتی؟
استاد شهيد مرتضي مطهري درباره دروغ مصلحت آميز، نکته اي نوشته اند که براي همه ما مي تواند راهگشا باشد:
فرق است ميان دروغ مصلحت آميز و دروغ منفعت خيز. خيلي افراد دروغ منفعت خيز را با دروغ مصلحت آميز اشتباه مي کنند يا مي خواهند اشتباه کنند.
دروغ مصلحت آميز يعني دروغي که فلسفه خودش را از دست داده و فلسفه راستي را پيدا کرده است؛ يعني دروغي که با آن، انسان حقيقتي را نجات مي دهد. ولي دروغ منفعت خيز يعني انسان دروغ مي گويد که خودش سودي برده باشد. مسئله مصلحت با مسئله منفعت نبايد اشتباه بشود.
مصلحت، داير [بر] مدار حقيقت است. مصلحت و حقيقت دو برادر هستند که از يکديگر جدا نمي شوند. مصلحت يعني رعايت حقيقت را کردن نه رعايت سود خود را کردن؛ که اين منفعت است. افرادي دروغ مي گويند، دروغي به منفعت خودشان. مي گوييد: چرا دروغ گفتي؟ مي گويد: دروغ مصلحتي گفتم. براي اين که شندرغاز بيشتر سود ببرد دروغ مي گويد و مي گويد: دروغ به مصلحت گفتم. اين مصلحت نيست، دروغي است مثل همه دروغ هاي ديگر. پس اين مطلب اشتباه نشود: دروغ مصلحت آميز غير از دروغ منفعت خيز است.
کتاب «فلسفه اخلاق»،78و79
قالَ الْحُسَيْنُ عليه السلام : (( خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فِيهِ، لَمْ يَكُنْ فِيهِ كَثيرُ مُسْتَمْتَعٍ: اَلْعَقْلُ، وَالدّينُ وَالْأَدَبُ، وَالْحَياءُ، وَحُسْنُ الْخُلْقِ. ))
امام حسين عليه السلام فرمود: پنـج چيز است اگر در انسـان نباشد، در او بهـره زيادى نخـواهد بود:
1 ـ عقل
2 ـ دين
3 ـ ادب
4 ـ حيا
5 ـ خوش اخلاقى.
حياة الامام الحسين عليه السلام ، ج 1، ص 181
خاطره جرج جرداق ازآیت الله خامنه ای
در سفری که در سال 1997 به ایران آمدم، با امام خامنهای دیدار کرده و گفتوگو کردیم. احساس کردم که بواقع، انسانی بزرگ است، چه، از ویژگیهای انسان بزرگ
تواضع است. ایشان به همان اندازه که بزرگ بود، متواضع هم بود.
وی افزود: در آن دیدار در مورد امام علی(ع) و انگیزههایی صحبت کردیم که موجب شده بود در مورد امام علی(ع) کتاب بنویسم. ایشان کتابم را خوانده و بسیار
پسندیده بود و من نیز به این خاطر از ایشان تشکر و به ایشان عرض کردم که بحق، نام شما باید امام باشد و ما از شاگردان شما هستیم.
جرج جرداق درباره برداشت خود از شخصیت رهبر انقلاب گفت: ایشان یک انسان متفکر، فرهیخته، دانا، بزرگوار، وارسته و متواضع بود، همان گونه که شایسته یک
رهبر است. در مورد ایشان باید بگویم که او پیرو امام خمینی(ره) است و امام خمینی(ره) هم پیرو امام علی(ع) بود. آیتالله خامنهای، مردی بزرگ است و اگر اینگونه
نبود، به این مرتبه نمیرسید.
من میدانم هر کس بخواهد شخصیت ایشان را تعریف کند، او را شخصیتی در منتهای انسانیت و بر قله اخلاق و عدالت معرفی خواهد کرد. ایشان انسانی بزرگ
است و ایران به خاطر وجود چنین شخصی باارزش است. من از همین جا آرزو میکنم که ایران در این زمان همانگونه که شایسته چنین مردی است، همراه با عدالت
و اخلاق و همه خوبیها باشد. به صورت کلی میتوانم بگویم که امام خمینی(ره) و امام خامنهای بر راه و روش امام علی(ع) حرکت کردهاند.
منبع:سایت تابناک
فرازهایی ازسخنان آیت الله جوادی آملی درباره کاپیتولاسیون
آیت الله جوادی آملی با اشاره به ابعاد ننگین جریان کاپیتولاسیون بیان داشت: جریان کاپیتولاسیون را کدام انسان منصفی است که بداند و به خاطر ننگ آن اشک نریزد؟!
بردگی مگر چیست؟ کنترل قضایی کردن یعنی چه؟ قضات ما را مهجور و محروم کردن یعنی چه؟ دست دشمنان را برای تعدی باز کردن یعنی چه؟ یک روز این حق محرومیت و
ممنوعیت دخالت قضایی که همان کاپیتولاسیون بود را در جریان عهد ننگین ترکمنچای به روسها دادند و یک روز هم آن را به آمریکاییها دادند، این کشور را در حقیقت برای خود به صورت یک مرتع در آورده بودند!
او ادامه داد: اگر امام(ره) و روحانیت و حوزههای علمی این بینش را نمیداشتند و این درد را درک نمیکردند و خود بیدار نمیشدند و جامعه را بیدار نمیکردند، آنچه در گذشته بر سر این کشور آمده بود تکرار می شد.
این مرجع تقلید همچنین وظیفه ملت و مسئولان در قبال دستاوردهای انقلاب را یادآور شد و گفت: مردم با خون و قیامشان این کاپیتولاسیون را که امضا شده بود و دهها کار خلاف
امضا شده ی دیگر را از بین بردند، حالا همین مردم چطور به دیگران اجازه خواهند داد چیزی از دولت و ملت بخواهند؟! تمام تلاش و کوشش این است که دولت و ملت عزیزانه
برخورد کنند اکنون نیز آزمایش میکنند، اگر ـ خدای ناکرده ـ کشورهای غربی چیزی بر خلاف گفتند و نخواستند عمل بکنند، هرگز دولت، ملت، نظام و مسئولان بلندپایه حاضر
نیستند که از مسیر امام(ره) و رهبری فاصله بگیرند تمام تلاش و کوشش این است. مبادا ـ خدای ناکرده ـ حرفی زده شود یا کاری شود که علیه نظام باشد و بیگانه سوء استفاده کند! دولت و ملت همه باید در این صدد باشند!
او تاکید کرد: اگر روزی ـ خدای ناکرده ـ دولت و نظام ما تشخیص داد که آنها خدعه، نیرنگ و یا فریبی در کارشان بود که آمدند حرفی بزنند و سوء استفاده کنند (اگر ـ خدای ناکرده
ـ دولت چنین چیزی تشخیص داد) این سیل عظیم مردمی پشتوانه دولت است و همچنان در راه حفظ انقلاب اسلامی تا ظهور ولیّعصر(عجّل الله تعالی فرجه) تلاش و کوشش میکند.
برگرفته ازسایت betanews.ir
امام حسین (علیه السلام) و روشهای امربه معروف
بامطالعه سنت وسیرت امام حسین (علیه السلام) دردوران زندگانی پرماجرای آن بزرگوار وبررسی پیام ها وسخنرانی ها وسیره عملی آن حضرت به این نتیجه می رسیم که امام
حسین (علیه السلام) سنت امربه معروف ونهی ازمنکر رادرتمام مراحل وجوانب آن می نگریست وانواع روشهای کاربردی امربه معروف رامی شناخت وبکار میگرفت مانند:
1-روش گفتاری
بازبان همواره دوست ودشمن، حاکم ومحکوم، رعیت وحاکمان جور، همه رانصیحت می کرد، به خوبی ها سفارش می فرمود واززشتی ها باز می داشت.
درزیارت امام حسین (ع) می گوییم:
اشهد انک قدامرت بالمعروف ونهیت عن المنکر واطعت الله ورسوله حتی اتیک الیقین
‘’گواهی میدهم که تو ای حسین (ع) به معروف وخوبیها سفارش کردی واززشتی هابازداشتی وخدا ورسولش رااطاعت کردی تابه شهادت رسیدی'’
2-روش الگو سازی
امام حسین (ع) روش الگوسازی راازخود وفرزندان خود واصحاب ویاران خودآغازکرد.
هرکس می خواست قران مجسم رابنگرد، ارزشهای اخلاقی مجسم رابنگرد، الگوهای کامل ایثار وتقوارامشاهده کند، به امام حسین (ع) وفرزندان ویارانش می نگریست که:
*توجه به نماز دعاونیایش آنحضرت وفرزندانش زبانزد بود.
* حجاب زنان وفرزندانش یادآور قران وسنت پیامبر صلی الله علیه وآله واحکام دین بود.
* گذشت وایثار وجوانمردی امام ضرب المثل بود.
پیام امام این بود: اگرمیخواهی دیگران رااصلاح کنی جامعه رابسازی ازخودشروع کن، خودرابساز
همه دیدند که خاندان ایشان حتی دراسارت مجسمه تقوا وعفاف وبردباری وطهارت بودند.
نمازاول وقت ونمازشب امام سجاد (ع) وزینب (س) زبانزدهمگان شد.
درشب غارت واسارت وقتی عمه مظلومه رایافتند، ازکتک خوردنها، ازتهدیدها، ازپاره شدن لاله گوش توسط دژخیمان آل ابی سفیان، ازشکسته شدن حرمت هاشکوه نمی کند وتنهامی گوید:"عمه جان سرم برهنه است”
ازحجاب می گفتند وآیات نورانی سوره نور. ازنماز می پرسیدند وآداب آن.
که رسالت عاشورا رابه بهانه اسارت به همگان ابلاغ کردند وتبلیغات چندین ساله دشمن رادرعمل رسوانمودند.
3-روش نمایشی
نشان دادن خوبیها درجامعه مسخ شده
نشان دادن نمازجماعت به انسانهای بی تفاوت وتارک الصلوه
امام درروز عاشورا درحالت جنگ درکنارپیکر خونین عزیزان دربرابر دیدگان هزاران لشکری که برای کشتن او ویارانش بسیج شده بودند به نمازایستاد
چرا؟
آیانمی توانست درون خیمه نمازبگذارد؟
چراحاضرشددوتن ازیاران خودرافداکند تانماز درمیدان جنگ خوانده شود؟
امام به آثارارزشمند روش نمایشی درامربه معروف آگاه است که یک نمازدرمیدان جنگ از هزاران سخنرانی ونامه ومقاله وتحلیل اثردارد وتبلیغات گسترده دشمن راافشا می کند.
4-روش برخوردعملی
امام حسین (علیه السلام) دردفاع ازدین وزنده نگهداشتن قران وسنت پیامبر (ص) هرجاموثربودباروش گفتاری تذکر می داد.هرجا که پند واندرز کارساز نبود با قدرت وشجاعت به نیکی هد سفارش می فرمود.
وسرانجام برای اصلاح جامعه اسلامی دست به شمشیر برد وکشت وکشته شد تاارزشها حاکم گردد.
وتاشنید فرماندار مدینه دربالای منبر مسجد به ساحت امیرالمومنین جسارت کرد باقدرت وارد مسجدشد ، پیراهن فرماندار راگرفت واورا ازمنبر به زیر کشاندوفرمود:
باردیگر چنین کنی گردنت رامیزنم.
برگرفته ازکتاب پیامهای عاشورا وجایگاه آن درنهج البلاغه، اثرمحمددشتی ص86
جملاتی ازدکترشریعتی درباره حجاب..
«چهره فاطمه چهره ایست که اگر درست ترسیم شود , اگر آنچنان که واقعاً بوده , آنچنان که واقعاً می اندیشیده , سخن می گفته , زندگی می کرده , آنچنان که در مسجد نقش داشته , در شهر نقش داشته , در خانه نقش دیگری داشته , در زمان نقش دیگری دارد , در مبارزه اجتماعی نقش دیگری دارد , در اسلام نقش دیگری دارد , در تربیت فرزند نیز نقش معجزه آسای دیگری دارد , آنچنان که بوده , همه در ابعاد بزرگ ماورائیش برای این نسل تصویر و معرفی بشود , نه تنها مسلمان بلکه هر انسان دوستی که وفادار به ارزش های انسانی و معتقد به آزادی حقیقی انسان و زن است , معتقد می شود و آن را به عنوان بزرگترین تصویر و بزرگترین الگو برای پیروی امروز خواهد پذیرفت.»
«اگر حقوق انسانی و اسلامی زن را به او دادید او را بهترین عنصر ساخته اید تا بهترین قدرت مقاومت علیه این هجوم , خودش باشد و اگر ندادید و محرومش گذاشتید , بهترین کمک به این دعوت شوم ابلیسی ( فرهنگ مبتذل غرب تحت عنوان آزادی زن ) کرده اید و خود نیز از این طریق او را رانده اید به طریقی که آن , او را می خواند .»
« برای مقاومت در برابر این دعوت شوم غرب بزرگترین امکاناتی که در اختیار جوانان اسلامی است _ علی رغم چیزهای دیگری که ندارند _ داشتن نمونه های متعالی است که چهره شان بر پیشانی این قرن باید تصویر بشود تا نسل امروز که نمی خواهد در سنت های پوشالی و ارتجاعی و ضد اسلامی و ضد انسانی قدیمی گرفتار بشود , و می خواهد نجات پیدا کند و هم نمی خواهد قالب های تحمیلی استحمار فرهنگی وفرنگی غرب را بپذیرد و در برابر مدرنیسم پلید امروز تسلیم بشود , بتواند با آن سلاح در برابر هجوم غرب بایستد .»
برگرفته از کتاب فاطمه،فاطمه است
راهکارهای ترویج فرهنگ حجاب
*رفع اشکالات قانونی در نحوه تولید، توزیع و عرضه پوشاک داخلی و خارجی؛
*تهیه فیلم های سینمایی در مورد تاریخچه کشف حجاب در ایران و بررسی تاریخی علل و عوامل آن، به ویژه قیام مردم مشهد در سال 1314 علیه کشف حجاب رضا خانی؛
*کنترل اماکن تجاری عمومی شامل فروشگاه ها، مجتمع های تجاری و آرایشگاه ها از نظر پوشش و بد حجابی؛
*به تصویر کشیدن زنان تحصیل کرده، ممتاز و متعهد و با حجاب در فیلم ها و مجموعه های هنری و پرهیز از نشان دادن آن ها در نقش ها و شخصیت های عامه و کم سواد و نیز به تصویر کشیدن چهره بانوان محجبه کشورهای خارجی در زمینه های مختلف فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی از طریق برنامه های تلویزیون و تهیه فیلم از زندگی آنها؛
*اهتمام بیشتر به برخورد قانونی و در عین حال محترمانه با هنجارشکنان *-گسترش فرهنگ عمومی امر به معروف و نهی از منکرِ گفتاری در مورد رعایت پوشش مناسب در اماکن عمومی؛
*برخورد قانونی با مانکن ها، زنان بد سابقه، باندهای فساد و فحشا، محافل و پارتی های ضد اخلاق؛
*فراهم کردن عرصه های مناسب برای خودنمایی مشروع و ابراز زیبایی ها و شایستگی های ظاهری در زنان و دختران در فضاهای خانوادگی، مهمانی های دوستانه از طریق فرهنگ سازی و…؛
عاشقانه های یک شهیدباامام زمان(عج)
شهيد حميدزاده يکي از عاشقان وليعصر(عج) بود که بارها از طرف آن حضرت عنايتهايي شامل حالش شد، شبهاي جمعه براي خواندن نماز امام زمان(عج) و شرکت در مراسم دعاي کميل يکساعت و نيم با پاي پياده به جمکران ميرفت. درود بر حاملان امانت وحي و رسالت، شهيداني که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامي را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل کردهاند.
وظيفه اصلي طلاب مرزباني از عقيدهها است که در مکتب اهل بيت عليهمالسلام دفاع از اسلام را سرلوحه اقدام خود دانستند و به دفاع از مرزهاي کشور اسلامي پرداختند. انقلاب اسلامي و آزادي کشور از دست زورگويان به پشتوانه انقلاب مردمي شکل گرفت که هر چقدر زمان بگذرد بر ارزش آن افزودهتر ميشود. امنيت و اقتدار کشور مديون ايثار و جانفشانيهاي افرادي است که ارزشهاي اسلامي را در جامعه زنده نگه داشته و ذرهاي در دفاع از ميهن اسلامي در مقابل دشمن، ترديد نداشتند.
شهداي روحاني مازندران در کنار امر مهم تبليغ، لباس رزم بر تن کرده و سينه خود را آماج تير و ترکشهاي دشمن قرار دادند، حضور روحانيون قهرمان در ميدانها و معرکههاي پرخطر نبرد، آنچنان شوري در ميان رزمندگان ميآفريد که قلم از توان تأثيرگذاري آن عاجز است.
روحاني شهيد سيد احمد حميدزاده فرزند سيد ذبيحالله ارديبهشت ماه سال 1342 در روستاي ديوکلاي بابل بهدنيا آمد، پس از پشت سر گذاشتن دوران ابتدايي و دبيرستان براي تحصيل دروس حوزوي به حوزه علميه رستمکلا رفت. در مدت کوتاهي که در آن حوزه بود، حضرت آيتالله ايازي در مورد او گفته است «آقا سيد احمد از چهرهاش پيداست که انشاءالله از سربازان واقعي امام زمان (عج) خواهند شد»، سپس براي ادامه تحصيل به حوزه صدر بابل رفت، با شروع انقلاب اسلامي همگام با امت حزبالله در راهپيماييها حضور فعال داشت.
در پخش اعلاميه و عکس امام خميني(ره) و نوشتن شعار روي ديوارها همراه با دوستانش بسيار فعال بود، پس از پيروزي انقلاب به قم رفت و در حوزه علميه آيتالله گلپايگاني مشغول تحصيل شد.
با شروع جنگ تحميلي بلافاصله به جبهه رفت و در منطقه سوسنگرد به مدت دو ماه يار رزمندگان شد، پس از بازگشت از جبهه به ادامه تحصيلات حوزوي پرداخت، در تابستان و ايام تعطيلي حوزه، مجدداً به جبهه سر پل ذهاب رفت و پس از دو ماه بهسلامت بازگشت.
براي سومين بار به جبهه رفت و در عمليات مطلعالفجر در گيلان غرب از ناحيه دست راست مجروح شد، دوستانش گفتند: «خوش بهحالت چون لااقل مقداري خون به اسلام هديه دادي»، وي در جواب گفت: «خوشحال نيستم و افسوس ميخورم که چرا شهيد نشدم و توفيق لقاي الهي را پيدا نکردم»، وي پس از بهبودي نسبي براي چهارمين بار به جبهه رفت. پس از شرکت در عمليات فتحالمبين و چند مرحله از عمليات بيتالمقدس در روز جمعه سال 1361 نزديک خرمشهر به شهادت رسيد و پس از تشييع باشکوه در زادگاهش به خاک سپرده شد.
او يکي از عاشقان ولي عصر (عج) بود که بارها از طرف آن حضرت عنايتهايي شامل حالش شد، گاهي تا نيمه شب مشغول درس و بحث خود بود، شبهاي جمعه که شب تعطيلي درسش بود براي خواندن نماز امام زمان (عج) و شرکت در مراسم دعاي کميل پياده به جمکران ميرفت که يکساعت و نيم طول ميکشيد، در درسش هم خيلي موفق بود، مسؤول حوزهها کتابي را بهعنوان جايزه برايش گرفته بود تا وقتي از جبهه برگشت به او بدهد.
* گزيدهاي از دست نوشته شهيد يک روز قبل از شهادتش آري، امروز شب عاشورا است و ديشب تاسوعا بود، برادران فرياد ميزدند که شب عاشورا است امشب، فردا روز عاشوراست و دهها نفر از برادران به خاک و خون ميغلتند، آري شب عاشورا چه شب خوبي است.
امشب همه در سنگري که سر انسان به سقف ميخورد دارند نماز شب ميخوانند، امشب عاشوراي حسينيان است، همه دارند قرآن ميخوانند و با خداي خود راز و نياز دارند.
امشب شبي است که دهها نفر از برادران به آرزوي ديرينه ميرسند، بهتر است بگوييم امشب شب دامادي است، شبي که برادران همه ذوق و شوق ديدار معشوق خود را دارند، آري امشب شب موعود است.