سبک زندگی رضوی
ارتباط باخدا:
، پارسايي و بندگي در حالات معنوي امام رضا(ع) چنين بيان شده است که ايشان کم خواب بودند و بسيار روزه مي گرفتند و روزه داشتن سه روز در هر ماه را هرگز ترک نمي کردند و مي فرمودند: «هرکسي سه روز از هر ماه را روزه بگيرد، مثل اين است که همه عمرش را روزه گرفته باشد.» آن حضرت وقتي پيراهن خود را به دعبل هديه دادند، فرمودند: احتفظ بهذا القميص فقد صليتُ فيه الف ليلة کل ليلة الف رکعة و ختمت فيه القرآن الف ختمة؛ (دعبل! اين پيراهن را قدر بدان و خوب محافظت کن! که من در آن هزار شب و هر شبي هزار رکعت نماز خوانده ام و در آن هزار ختم قرآن به جاي آورده ام.)
رجاء بن ابوضحاک که مامون وي را براي آوردن امام رضا(ع) ماموريت داده بود، در بخشي از گزارش خود به مامون مي گويد: «من پيوسته از مدينه تا مرو با ايشان بودم. به خدا قسم، کسي را با تقواتر از او در برابر خدا نديدم و کسي را نديدم که بيشتر از او در تمام اوقاتش ذکر خدا گويد و نديدم کسي را که خداترس تر و پارساتر از او باشد.» امام (ع) نام و ياد خدا را در همه حال جاري مي ساختند و اين فرهنگ را به ياران خود منتقل مي کردند.
هرگاه مي خواستند يادداشتي براي نيازمندي هايشان بنويسند،چنين مي نوشتند: «بسم ا… الرحمن الرحيم. ان شاء ا… به ياد خواهم آورد.» و سپس هرچه مي خواستند يادداشت مي کردند
آداب نماز
امام رضا(ع) نماز را وسيله نزديکي هر انسان پارسا به خداوند مي شمردند و مي فرمودند: «الصّلاة قربان کل تقيّ.» امام رضا(ع) درباره آداب نماز نيز چنين مي فرمودند:
«اگر براي نماز ايستادي، تلاش کن با حالت کسالت و خواب آلودگي و سستي و تنبلي نباشد. بلکه با آرامش و وقار نماز را به جاي آور و بر تو باد که درنماز خاشع و خاضع باشي و براي خدا تواضع کني و خشوع و خوف را بر خود هموار سازي. در آن حال که بين بيم و اميد ايستاده اي و پيوسته با طمأنينه و نگران هستي، همانند بنده گريخته و گنهکار که در محضر مولايش ايستاده، در پيشگاه خداي عالميان بايست. پاهاي خود را کنار هم بگذار و قامت را راست نگه دار و به راست و چپ توجه نکن! و چنان باش که گويي خدا را مي بيني که اگر تو او را نمي بيني، او تو را مي بيند.»
ارتباط باخود:
ساده زيستي سادگي و بي تکلفي در زندگي امام (ع) جاري بود. آن حضرت کم خوراک بودند و غذاي سبک مي خوردند. در خانه جامه اي ساده و غالبا پيراهني از پارچه هاي خشن بر تن مي کردند و فقط در مجالس عمومي و در ميان مردم جبه اي لطيف بر رويش مي پوشيدند. معمربن خلاد گويد: از حضرت رضا (ع) شنيدم که مي فرمودند: «به خداوند سوگند، اگر خلافت امت در دستم قرار گيرد، طعام هاي ناگوار و لباس هاي درشت خواهم خورد و خواهم پوشيد و خود را بعد از راحتي، به سختي و زحمت خواهم افکند.» حضرت رسول (ص) در وصيت هاي خود به ابوذر فرمودند: «اي ابوذر، من لباس هاي درشت و خشن مي پوشم و روي زمين مي نشينم و انگشت هاي خود را پاک مي کنم و بر الاغ بدون زين سوار مي شوم و ديگري را هم دنبال خود سوار مي کنم. هرکس از روش من دوري گزيند، از من نيست. اي ابوذر، اکنون لباس هاي خشن در برکن تا تکبر و نخوت بر تو مسلط نشود.»
ابن عباد مي گويد: «امام (ع) تابستان ها روي حصيري مي نشستند و زمستان ها بر گليمي استراحت مي نمودند و تنها براي برخي نشست هاي جمعي، خويشتن را در مواقعي مي آراستند.» گاه به هنگام آراستگي و پوشش، به ايشان اعتراض مي کردند و ايراد مي گرفتند. ايشان در پاسخ مي فرمودند: «يوسف بن يعقوب، پيغمبر و فرزند پيغمبر بود. پارچه هاي ديبا مي پوشيد و در مجالس آل فرعون مي نشست و اين لباس ها و معاشرت ها او را از مقامش فرود نياورد.» امام (ع) ضمن نفي زهد فروشي و پشمينه پوشي صوفيان همه را به ساده زيستي توصيه مي کردند و ياران خود را به توصيه پيش گفته حضرت رسول (ص) به ابوذر يادآوري مي کردند.
ارتباط باخلق:
معاشرت کريمانه نوع برخورد و معاشرت پسنديده امام(ع) به گونه اي بود که بدون استثنا، در دل هاي مردم نفوذ فراوان داشتند. همواره متبسم و خوش رو بودند و مي فرمودند: «عيسي(ع) مي گريست و مي خنديد؛ وليکن يحيي(ع) مي گريست و نمي خنديد. سيره عيسي(ع) نيکوتر است.» امام(ع) در معاشرت نيکو، سرآمد و مثال زدني بودند. ابراهيم بن عباس مي گفت: «امام رضا(ع) با سخن هرگز به هيچ کس جفا نکرد و کلام کسي را نبريد تا مگر شخص از گفتن باز ايستد. حاجتي را که مي توانست برآورده سازد، رد نمي کرد. پاهايش را دراز نمي کرد و هرگز روبه روي کسي که نشسته بود، تکيه نمي داد و هيچ کس از غلامان و خادمان خود را دشنام نمي داد. هرگز آب دهان بر زمين نمي افکند و در خنده اش قهقهه نمي زد؛ بلکه تبسم مي نمود.» مردم به راحتي به حضور امام(ع) مي رسيدند و خواست و سوال خويش را طرح مي کردند؛ زيرا حضرت بعد از اين که از نماز و سجده خود فارغ مي شدند، جلوس مي کردند، مردم در خدمتشان حاضر مي شدند و احتياجات خود را عرضه مي داشتند. امام(ع) با مردم بسيار نرم و آرام سخن مي گفتند و درباره کسي سخن ناروا بر زبان نمي راندند.
هر کس با ايشان صحبت مي کرد، آن حضرت به سخنان او گوش مي دادند و تا مطلب او تمام نمي شد، سخن او را قطع نمي کردند. اين سفارش را به ياران خود مي فرمودند: «هر گاه با مردي حضوري خواستي سخن بگويي، او را با کنيه مخاطب قرار بده و هر گاه خواستي از کسي که غايب است، سخن بگويي، او را با نامش عنوان کن.» امام رضا(ع) با زيردستان و خادمان خود با مهرباني و ملايمت رفتار مي کردند. هنگامي که تنها مي شدند، همه آنان را از بزرگ و کوچک جمع مي کردند و با آنان سخن مي گفتند. ايشان به آنان انس مي گرفتند و آنان با ايشان. در تنهايي، هنگامي که براي امام(ع) غذا مي آوردند، آن حضرت خادمان و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره شان مي نشاندند و با آن ها غذا مي خوردند.
مردي از اهالي بلخ مي گفت: در سفر خراسان با امام رضا(ع) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام(ع) همه خدمتگزاران و غلامان حتي سياهان را بر آن سفره نشاندند تا همراه ايشان غذا بخورند. به امام(ع) عرض کردم: «فدايتان شوم. بهتر است اينان بر سفره اي جداگانه بنشينند.» فرمود: «ساکت باش. پروردگار همه يکي است، پدر و مادر همه يکي است و پاداش هم به اَعمال است.» حضرت به آمد و شد مومنان با يکديگر، تأکيد داشتند و مي فرمودند: «سخي از غذاي مردم مي خورد تا مردم هم در سر سفره او حاضر شوند و از غذاهاي او بخورند؛ اما بخيل براي اين که مردم از طعام او نخورند، از خوردن طعام ديگران خودداري مي کند.» ايشان مهمان را دوست مي داشتند و بر اکرام او پاي مي فشردند.
شبي امام(ع) مهمان داشتند. در ميان صحبت، چراغ نقصي پيدا کرد. مهمان امام(ع) دست پيش آورد تا چراغ را درست کند. امام(ع) نگذاشتند و خود اين کار را انجام دادند و فرمودند: «ما گروهي هستيم که مهمانان خود را به کار نمي گيريم.»
تواضع و فروتني امام(ع) مثال زدني بود. روزي شخصي که امام را نمي شناخت، در حمام از امام خواست تا او را کيسه بکشد. امام(ع) پذيرفتند و مشغول شدند. ديگران امام(ع) را بدان شخص معرفي کردند و او با شرمندگي به عذرخواهي پرداخت؛ ولي امام بي توجه به عذرخواهي همچنان او را کيسه مي کشيدند و او را دلداري مي دادند که طوري نشده است. امام(ع) در کنار تأکيد بر معاشرت کريمانه با مردم، درباره معاشرت با اشرار هشدار مي دادند و مي فرمودند: «هر گاه شنيدي مردي حق را انکار مي کند يا تکذيب مي نمايد يا اهل حق را دشنام مي دهد، از نزد او برخيز و با او مجالست مکن.»
برگرفته ازکتاب منشورزندگی ازمنظرامام رضا(علیه السلام)، نوشته محمدباقرپورامینی