درروزتسخیرسفارت آمریکا آیت الله خامنه ای کجابود؟
آبان ماه 1358 مطابق با ماه ذي حجه، ماه حج تمتع بود. آيت الله خامنهاي پيش از آن به حج نرفته بود. همراه تعدادي از اعضاي شوراي انقلاب به حج رفتند. بنا شد سفرشان کوتاه باشد. (1)
ششم ذي حجه(پنجم آبان) به مکه رسيدند. ايرانيها بسيار دوست داشتند نواي انقلابشان به مسلمانان جهان برسد و حج را بهترين فرصت ميديدند. حسن روحاني، هادي غفاري و محمد منتظري روحانيون انقلابي پيشتر به مکه رفته بودند و در حال ساماندهي تظاهراتهايي براي رساندن پيام انقلاب بودند. روزي که آقاي خامنهاي و هاشمي رفسنجاني به مکه رسيدند تظاهرات ششم ذي حجه انجام شده بود. ايرانيها با پلاکادرهايي از شعارهاي انقلابي به زبان عربي و سردادن شعارهاي عربي تظاهرات کرده بودند. آنها در جلسهاي با حضور ميناچي (وزير ارشاد دولت موقت) آقايان خامنهاي و هاشمي برنامه گذشته را گفتند و برنامه آينده را توضيح دادند. آقاي خامنهاي و هاشمي موافق بودند اما ميناچي منتقد. (2)
ميناچي نميدانست دو سفر مهم ديگر در اين روزها پايان دولتي را که او وزير ارشادش بود رقم ميزند؛ سفر شاه به آمريکا و بازرگان به الجزايره. شاه براي درمان
بيماري به آمريکا رفت و هيئتي از دولت موقت به سرپرستي مهدي بازرگان و همراهي دکتر ابراهيم يزدي و مهندس چمران راهي الجزاير شدند تا در جشن استقلال
اين کشور شرکت کنند و در حاشيه مراسم با برژينسکي ديدار کردند. خبر رفتن شاه به آمريکا و ديدار بازرگان و برژينسکي، انقلابيون ايران را به شدت نگران کرد
دانشجوها در جستجوي راهي براي ناکامي طرحهاي آمريکايي با تسخير سفارت آنها بودند. در ماههاي گذشته آقاي خامنهاي در ميان روحانيون انقلابي بيشترين
ارتباط را با دانشجويان داشت؛ شنيده شده:«آنها زماني که تصميم به اشغال سفارت گرفتند، ابتدا ميخواستند با آيت الله سيدعلي خامنهاي که در آن زمان يکي از
نمايندگان رهبر و از مشاوران روحاني دفتر تحکيم وحدت بود، به صحبت نشسته و او را در جريان بگذارند اما به دليل اينکه ايشان در سفر حج بودند، سراغ موسوي
خوئينيها رفتند و از اينجا پيوند اين گروه جديد با يکي از اصليترين چهرههاي سياسي روحانيون چپگرا آغاز شد.» (3)
دانشجويان از اوايل آبان ماه 58 به طور مداوم و مستمر جلسات برنامه ريزي و طراحي جزئيات عمليات را تشکيل داده بودند. طرح اوليه اين بود که «ابتدا جمعي از دانشجويان داخل سفارت آمريکا شوند و کارکنان سفارت را به گروگان بگيرند و حدود 48 تا 72 ساعت در آنجا بمانند و بعد از آنکه صداي اعتراضشان به همه جا رسيد گروگان را آزاد و سفارت را ترک کنند. پيش بيني شد که حدود 400 تا 500 دانشجو براي اين کار بسيج شوند.»(4)
13 آبان 1358 در تهران دانشجويان با پرچم و شعار الله اکبر روبه روي سفارت آمريکا جمع شدند و مردم زيادي به آنها پيوستند و سفارت آمريکا را تسخير کردند. (5)
*بازگشت به تهران
آقاي خامنهاي و هاشمي در پشت بام هتل بودند که خبر را شنيدند. هاشمي رفسنجاني: «خبر تصرف سفارت آمريکا را شب هنگام در پشت بام محل اقامتمان، هنگامي که آماده خواب ميشديم، از راديو شنيديم. تعجب کرديم، زيرا انتظار چنين حادثهاي را نداشتيم. سياستمان هم اين نبود. حتي اوايل پيروزي انقلاب که گروههاي سياسي، شعارهاي خيلي تندي عليه آمريکا ميدادند، مسئولان کمک کردند آمريکاييهايي که در ايران بودند، بدون هر گونه آسيبي به کشورشان بازگردند و خيلي از آنها اموالشان را هم بردند.
يک بار هم که [در تاريخ 25 بهمن 1357]، گروهي مسلح به سفارت آمريکا حمله کردند و آنجا را به اشغال درآوردند، از طرف دولت موقت، نمايندهاي [ابراهيم يزدي]،
رفت و مسئله را حل و فصل کرد. بنابراين واضح بود که نه شوراي انقلاب و نه دولت موقت تمايلي به چنين اقداماتي نداشتند. تحليلمان اين بود که با توجه به مورد مشابه قبلي، اين مسئله نيز به سرعت حل و فصل خواهد شد. البته اين نظر چيزي از نگرانيهاي ما کم نکرد، زيرا با توجه به شناختي که از اوضاع و احوال کشور
داشتيم، ميدانستيم که پيامدهاي حادثه چندان هم قابل پيش بيني نيست. روزهاي بعد، روزهاي انتظار و نگراني بود،تا اينکه به تهران آمدم و در جريان جزئيات قرار گرفتم و مشخص شد که گروهي از دانشجويان معترض بدون اطلاع و هماهنگي با مسئولان به سفارت حمله کردهاند و آن را به اشغال خود درآوردهاند. اکنون ما در مقابل يک عمل انجام شدهاي قرار گرفته بوديم که امام نيز بعد از رويت اسناد و مدارک دخالتهاي آمريکا در اوضاع داخلي ايران، آن را تاييد کرده بودند و طي
سخناني فرموده بودند آن مرکزي هم که جوانان ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسي و مرکز توطئه بوده است. آمريکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه [باشدو] پايگاهي هم اينجا براي توطئه درست کنند و ملت ما و … »
وقتي به تهران رسيدند و به تعبير کارتر اشغال کنندگان سفارت يک شبه به قهرمانان ملي بدل شده بودند. آيت الله خميني از آنان ستايش کرد و هيچ مقام دولتي حاضر نبود با آنها برخورد کند. (6)
*مذاکره با امام دربارهي گروگانها
از آن پس مسئلهي گروگانها از مهمترين مسائل کشور بود و آيت الله خامنهاي يادش هست:« من و آقاي هاشمي و يک نفر ديگر -که نميخواهم اسم بياورم- از تهران به قم خدمت امام رفتيم تا بپرسيم بالاخره اين جاسوسان را چه کار کنيم؛ بمانند، يا نگهشان نداريم؛ به خصوص که در دولت موقت هم جنجال عجيبي بود که ما اينها را چه کار کنيم!
وقتي که خدمت امام رسيديم و دوستان وضعيت را شرح دادند و گفتند مثلاً راديوها اينطور ميگويند؛ امريکا اينطور ميگويد؛ مسئولان دولتي اينطور ميگويند؛ ايشان تأملي کردند و سپس با طرح يک سؤال واقعي پرسيدند: «از امريکا ميترسيد؟»؛ گفتيم نه؛ گفتند پس نگهشان داريد!
بله، آدم احساس ميکرد که اين مرد خودش از اين شُکوه ظاهري و مادي و اين اقتدار و امپراتوري مجهز به همه چيز، حقيقتاً ترسي ندارد. نترسيدن او و به چيزي نگرفتن اقتدار مادي دشمن، ناشي از اقتدار شخصي و هوشمندانۀ او بود. نترسيدن هوشمندانه، غير از نترسيدن ابلهانه و خوابآلوده است؛ مثلاً يک بچه هم از يک آدم قوي يا يک حيوان خطرناک نميترسد؛ اما آدم قوي هم نميترسد؛ منتها انسانها و مجموعهها در قوّت خودشان دچار اشتباه ميشوند و قوّتهايي رانمی بینند. (7)
*پي نوشت:
1- احمد رشيدي/ عبور از شط شب/ خاطرات علي محمد بشارتي جهرمي/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي/ چاپ اول / بهار 1383/ ص 285
2-خاطرات حسن روحاني/ ص 620 و 621
3- حسين سليمي/ کالبد شکافي ذهنيت اصلاح گرايان/ ص 12
4-يحيي فوزي/ تحولات سياسي اجتماعي بعد از انقلاب اسلامي/ ج اول/ ص 564 و 565
5- معصومه ابتکار / تسخير؛ اولين روايت مکتوب از درون سفارت تسخير شده آمريکا در تهران/ اطلاعات/ چاپ دوم/ 1387/ ص 82
6-جيمي کارتر/ ايران در خاطرات کارتر/ ابراهيم ايران نژاد، طيبه غفاري/ مرکز اسناد انقلاب اسلامي/ چاپ اول/ 1390/ ص 54
7-آيت الله سيد علي خامنهاي/سخنراني در ديدار با اعضاي دبير مجمع تشخيص مصلحت/ 1387/1/28
برگرفته ازسایت مشرق