پاسخ آیت الله جوادی آملی به شبهه وهابیون
آیت الله جوادی آملی به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند. ايشان که در اين درس به آيه ۶ سوره مبارکه مريم (يرِثُني و يرِثُ من آل يعقوب) رسيده بودند اين آيه را يکي از پاسخهاي حضرت زهرا عليها السلام به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبهه هاي قديمي که بتازگي درباره از سوي برخي وهابيون افراطي مطرح شده است پاسخ گفتند. اخيراً «عثمان الخميس» روحاني بشدت افراطي وهابي، در برنامه خود در “شبکه ماهوارهاي الصفا” به حديث جعلي «نحن معاشر الانبياء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا عليها السلام ندانست.
وي در اين برنامه ها به زعم خود تلاش کرد تا با دلايل متعدد ثابت کند که منظور آيات قرآن از ارثي که انبياء باقي گذاشتند تنها “علم و نبوت” است. در پاسخ به اين اظهارات بي پايه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آيت الله عبدالله جوادي آملي با توضيح خطبه فدکيه حضرت زهرا و نيز وداع اميرالمؤمنين علي ـ عليهما السلام ـ با ايشان، به ايراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلوميت آن حضرت اشک ريختند. آنچه در پي مي آيد متن بيانات ايشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت علامه جوادی آملی است. ——————————————————————————- نبوت ارثي نيست. «الله أعلم حيث يجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اينها به عصمت برميگردد، اينها ارثي نيست. اين ميراث کتاب ـ به معناي نبّوت ـ را ارث بردن نيست. کتاب را پيامبر به امت ارث ميدهد. مثل اينکه فرمود: «إنّي تارکٌ فيکم الثّقلين». از ارث به “ترکه” و “ماتَرَک” ياد ميکنند.
ویژگی انسان مومن
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ تَکنْ فِيهِ فَلَيسَ مِنِّي وَ لَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِيلَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا هُنَّ قَالَ حِلْمٌ يرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ وَ حُسْنُ خُلُقٍ يعِيشُ بِهِ فِي النَّاسِ وَ وَرَعٌ يحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
سه چيز است که هر کس نداشته باشد نه از من است و نه از خداي عزّوجلّ عرض شد: اي رسول خدا! آنها کدامند؟ فرمودند:
*بردباري که به وسيله آن جهالت نادان را دفع کند
*اخلاق خوش که با آن در ميان مردم زندگي کند
* تقوا وپرهيزکاري که او را از نافرماني خدا باز دارد.
مقامات درباره "9دی " چه گفتند؟؟
هنگامي که مردم با روشنگري ها و تبيين هاي مقام معظم رهبري دريافتند که يک سر فتنه به خارج از کشور و به دشمنان قسم خورده ملت ايران وصل است، با يک حضور حماسي در نهم دي ماه، قائله ايجاد شده را مختومه کردند. آنچه 9 دي و حماسه بصيرت را در کشور خلق کرد حضور قاطع و حداکثري مردم عاشورايي و ولايتمدار کشورمان در صحنه و جواب دندان شکن آنها به فتنه اندوزي ضد انقلاب داخل و خارج نشين بود.هنگاميکه مردم با روشنگري ها و تبيين هاي مقام معظم رهبري دريافتند که يک سر فتنه به خارج از کشور و به دشمنان قسم خورده ملت ايران وصل است، با يک حضور حماسي در نهم دي ماه، قائله ايجاد شده را مختومه کردند. در ادامه بخش هايي از صحبت هاي مسئولان نظام را در خصوص يوم الله 9 دي مي خوانيم:
مقام معظم رهبري-حضرت آيت الله سيد علي خامنه اي
در قضيهي ۹ دي سال ۸۸ يک نکته اساسي است و آن نکته برميگردد به هويت انقلاب و ماهيت انقلاب. يعني همان روحي که حاکم بود بر اصل انقلاب ما و آن حضور عظيمِ بينظيرِ تاريخي در سال ۵۷، همان روح در ماجراي ۹ دي نشان داده شد؛ کمااينکه در قضاياي گوناگونِ ديگر هم نشان داده شده، ليکن در ۹ دي به شکل بارزي نشان داده شد؛ به طوري که جاي انکار و ترديد و تأمل براي هيچ کس از بدخواهان و دوستان و دشمنان و ديگران باقي نگذارد.
آن روح چه بود؟ روح ديانتِ حاکم بر دلهاي مردم بود. پس اينجا ما دو تا عنصر در کنار هم داريم:
اثرات سخن چینی بر روی افراد
پژوهش جديد دانشمندان هلندي مدعي است که شنيدن شايعات ميتواند براي فرد مفيد باشد زيرا به وي امکان مقايسه خود را با ديگران ميدهد. محققان هلندي دريافتهاند شنيدن شايعات مثبت و منفي درباره شخص ديگر، تامل فرد درباره خود و ارزيابي وي از خودش را افزايش ميدهد. با اين حال اين دانشمندان افزودند بايد با ديدگاهي انتقادي درباره اثر شنيدن روايات درباره ديگران برخورد کرد. «النا مارتينسکو» از دانشگاه گرونينگن هلند و محقق حاضر در اين پژوهش، گفت: زناني که تجربه شنيدن شايعات منفي را دارند، نگرانيهاي بيشتري در مورد دفاع شخصي را تجربه ميکنند، چون معتقدند احتمال دارد سرنوشتي مشابه شخص موردهدف پيدا کنند. اين دانشمند بر اين باور است به جاي نهيکردن سخنچيني، بايد آن را به عنوان بخش طبيعي از زندگي پذيرفت و از لحاظ پيامدهايي که ممکن است روي ما و ديگران داشته باشد، به آن ديدگاهي انتقادي داشته باشيم.
در اين بررسي، مارتينسکو و همکارانش به دنبال يافتن دليل همهگيربودن سخنچيني در جامعه و اين موضوع بودند که چرا افراد ميخواهند درباره دستاوردها و ناکاميهاي ديگران بدانند.
بیانات رهبری درباره فتنه /فتنه خط قرمزانقلاب است
یکی از مهمترین درسها و عبرتهای فتنه، بیاعتمادی، مرزگذاری و استفاده نکردن از عناصری است که بیاعتمادی خود را ثابت کردهاند؛ «بعضیها هستند که نشان دادند و ثابت کردند که عناصر نامطمئنّیاند… بیاعتمادی خودشان را برای نظام ثابت کردند، برای کشور ثابت کردند، برای جمهوری اسلامی ثابت کردند؛ هم برای اسلامیّتش، هم برای جمهوریّتش… همینهایی که سال ۸۸ آن بازی را راه انداختند، خب اینها با جمهوریّت نظام جمهوری اسلامی مخالفت کردند، بدون هیچ منطقی، بدون هیچ حرف قابل قبول و پسندیدهی در مقابل آدمهای باانصاف… از عناصری که نامطمئن بودنِ خودشان را اثبات کردند، مطلقاً استفاده نکنید.»(۱۳۹۴/۰۴/۲۰)
و بر اساس همین درس از فتنه ۸۸ است که تأکید میشود «مسئله فتنه و فتنهگران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است… باید حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند.»(۱۳۹۳/۰۶/۰۵)
و البته در مقابل این ریزشها و خطوط قرمزی که باید رعایت شوند، رویشهایی از جنس جوانان مؤمن و انقلابی، بشارت آینده روشنتر برای انقلاب اسلامی هستند؛ «خیلی از این جوانها یا انقلاب را ندیدهاند یا در پیروزی انقلاب سنین خیلی کمی داشتهاند؛ اما امروز از کاری که ماها آن روز میکردیم، خیلی بهتر دارند عمل میکنند، خیلی قویتر دارند عمل میکنند، هوشیارانهتر دارند کار میکنند. انقلاب بحمدالله برگ و بارش روزافزون است.»(۱۳۸۸/۱۰/۲۹)
رویشهایی در متن همان مردمی که «در موارد خاص، مثل نهم دی سال ۸۸، بهمجرد اینکه احساس کردند حرکتی که شروع شده است، متوجه به نظام است، متوجه به انقلاب است، متوجه به شخص خاص و دولت خاصی نیست، آن حرکت عظیم را از خود نشان دادند.»(۱۳۹۰/۰۵/۱۶
مجوزهای ساختگی برای گناهان
به لحاظ شرعي بي حجابي و دزدي هر دو منکر هستند و نسبت به جلوگيري از هر دو امر حرام بايد در حد توان اقدام نمود. بر هر يک از ما واجب است تا اولا خود را از حرام بازداشته و ثانيا نسبت به ديگران از فريضه امر به معروف و نهي از منکر با وجود شرايط و مراتبش غافل نشويم. مجوز گناه وجود آيات و روايات فراواني که در خصوص حجاب وجود دارد، به خوبي حاکي از اهميت و ارزش آن در بين اوامر و فرامين الهي است. علي رغم تأکيد و وجود آيات و روايات در اين خصوص شاهد هستيم آنچنان که بايد و شايسته است بعضي اشخاص خود را ملزم به آن ندانسته و در انظار عمومي با پوشش غير اسلامي ، به حالتي متأسفانه بي حيايي حاضر مي شوند. اول چيزي که براي بي حيا کردن مردم و جامعه پنبه ي آن زده مي شود، حجاب است. اصلي که امروز در جامعه ما متاسفانه مهجور باقي مانده است.
تمام فرايض الهي در قرآن کريم عمدتا اشاره شده است. ما در جامعه هنوز باور نکرده ايم حجاب اصل ضروري دين و فريضه است. لذا خيلي در اين لباس مي آيد حرف هاي عجيبي مي زنند که “چه کار به اين موي زن ها داريد شما جلوي اختلاس ها را بگيريد.” هر دو تاي اينها مهم و اهم است.
امام کاظم(ع)ودرسی عاقلانه به شاگردی عاقل
امام کاظم عليه السلام و درس عاقلانه به شاگردي عاقل
يکي از جوانب شخصيتي امام موسي کاظم عليه السلام که تا حدودي مورد غفلت قرار گرفته است، شاگردپروري و تربيت دانشمندان اسلامي توسط ايشان است يکي از قوي ترين و برجسته ترين شاگردان تربيت يافته در مکتب اهل بيت عليهم السلام در عرصه کلام و عقايد استدلالي، «هشام بن حکم» بود. وي در بين دانشمندان فرَق مختلف اسلام در زمان خود، مشهور به فضل و دانش و تخصص در علوم عقلي و نقلي و مهارت و زبردستي در مناظره و مجادله بود و همگان او را به استادي در بحث و مناظره قبول داشته و از مناظره ي با وي بيمناک بودند. ابوالهزيل يکي از علماي متبحر و پرآوازه معتزلي که در فن مجادلات کلامي، کمتر کسي ياراي برابري با وي را داشت، از هيچ کس جز هشام بن حکم، در بحث و جدال و مناظره بيم نداشت. افسر ارشد سپاه علمي شيعه هشام بن حکم يکي از افسران ارشد علمي حضرت امام صادق عليه السلام و فرزند بزرگوارشان امام موسي کاظم عليه السلام بود. مرحوم طبرسي در کتاب “اعلام الوري” در روايتي مفصل از مناظره اصحاب امام صادق عليه السلام با يک مرد شامي چنين نقل مي کند: «روزي در مکه هشام بن حکم خدمت امام صادق عليه السلام شرفياب شد در حالي که فضلا و دانشمندان بنام شيعه از قبيل حمران اعين شيباني 2 و محمد بن نعمان 3 و هشام بن سالم 4 و قيس ماصر 5 در مجلس شرف حضور داشتند. با اينکه همگان از نظر سن از او بزرگتر بودند حضرت او را مقدم بر همه فرموده و در صدر مجلس و بالاتر از همه نشانيد. اين تفضيل بر آنان گران آمد. وقتي امام از چهره هاي حاضرين ملتفت اين مطلب شد، فرمود «هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده» اين جوان با دل و زبان و دست يعني با تمام قوا ما را ياري مي کند. 6 اگر در دست تو يک گردو باشد و هر کس به تو برسد بگويد: به به! چه گوهر گران بهايي! وقتي که مي بيني گوهر نيست، کلام آنها هيچ نفعي به حال تو ندارد و گردو را براي تو گوهر و لؤلؤ نمي کند. اگر هم در دست تو گوهري باشد و همه مردم به اين گوهر گفتند گردو، تو تابع تشخيص و عقل و فکر خودت باش. تا زماني که مي داني آنچه در دست توست، گوهري گرانبهاست، حرف مردم ضرري به تو نخواهد رساند و گوهر تو را تبديل به گردو نمي کند.” نماينده امام معصوم پس از شهادت امام صادق عليه السلام، هشام نزد امام موسي کاظم عليهماالسلام رفت و تحت تربيت و ارشادات ايشان قرار گرفت. وي علاوه بر برخورداري از جايگاه ممتاز علمي در بين اصحاب امام کاظم عليه السلام، از کارگزاران مورد اعتماد و خصوصي ايشان نيز به شمار مي رفت. حسن بن علي بن يقطين، فرزند شاگرد ممتاز و کارگزار امين امام عليه السلام که به دستور ايشان در دستگاه هارون الرشيد، متصدي منصب وزارت بود چنين نقل مي کند: “هر گاه موسي بن جعفر عليهماالسلام چيزي براي رفع نيازمندي هاي شخصي يا امور ديگري که مرتبط با خود حضرت بود، لازم داشت به پدرم (يعني علي بن يقطين) نامه مي نوشت که فلان چيز را خريداري يا تهيه کن و بايد متصدي اين امر هم «هشام بن الحکم» باشد. “7 درس عاقلانه به شاگرد عاقل در فصل اول کتاب شريف کافي با عنوان “کتاب العقل و الجهل” حديث طولاني و مفصلي از امام کاظم عليه السلام در مورد مساله عقل نقل شده است و مخاطب حضرت در اين روايت، هشام بن حکم است که متخصص علوم عقلي و استدلالي است. در اين مجال کوتاه به توضيح و شرح بخش کوتاهي از اين روايت ژرف و قابل تامل بسنده خواهيم نمود. 8 امام موسي کاظم عليهماالسلام خطاب به هشام مي فرمايد: “اي هشام، خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داد و فرمود: «فَبَشِّرْ عِبادِ، الَّذينَ يَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعونَ احْسَنَهُ ؛ 9پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي کنند.»” در اين آيه شريفه به يکي از کارکردهاي مهم عقل يعني تجزيه و تحليل و غربال کردن، اشاره شده است. و اتفاقا وجه تمايز انسان و حيوان هم همين مساله است. بوعلي سينا جمله معروفي دارد: “هر کس که عادت کرده حرف را بدون دليل قبول کند، او از لباس آدمى بيرون رفته"؛ يعنى آدم حرف را بدون دليل نمى پذيرد. ولي به عقل تنها هم نبايد اکتفا کرد، عقل را بايد با علم توأم کرد. اميرالمومنين عليه السلام در روايتي مي فرمايد: «العلم مصباح العقل ،10 علم و دانش چراغ روشني بخش عقل است.» عقل بدون علم جلوي پاي خود را نمي بيند و نمي تواند پيش برود همچنانکه چشم انسان در تاريکي قدرت ديدن اشياء پيراموني اش را ندارد. به تعبير ديگر، علم مواد خام اوليه اي است که بوسيله دستگاه فطري و خدادادي عقل، تجزيه و تحليل مي شود و اين دستگاه بدون دريافت مواد اوليه معطل و بي مصرف باقي مي ماند. به همين جهت امام کاظم عليه السلام در ادامه مي فرمايد: “يا هِشامُ! ثُمَّ بَينَ انَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.” عقل بايد با علم توأم باشد، و لذا خداوند در قرآن فرمود: «تِلْک الْامْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَ ما يعْقِلُها الَّا الْعالِمونَ، ما اين مَثَلهاي تاريخي را ذکر مي کنيم، اما درک نمي کنند اينها را مگر عالمان.» يعني اول بايد انسان عالم باشد، مواد خام را فراهم کند و بعد عقل تجزيه و تحليل نمايد. سپس حضرت مسئله تقليد را مطرح مي کند. مثل معروفي است که مي گويند: “خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو". در انسان تمايل به اينکه همرنگ جمع شود زياد است. اين تمايل دروني، زماني خطرناک مي شود که ملاک حق و باطل و تشخيص سره از ناسره قرار بگيرد و منجر به تعطيلي قوه عاقله ٓيعني همان وجه تمايز بين انسان و حيوان ٓ بشود. در انسان تمايل به اينکه همرنگ جمع شود زياد است. اين تمايل دروني، زماني خطرناک مي شود که ملاک حق و باطل و تشخيص سره از ناسره قرار بگيرد و منجر به تعطيلي قوه عاقله ٓيعني همان وجه تمايز بين انسان و حيوان ٓ بشود. عقل، گردو، گوهر امام موسي کاظم عليه السلام خطاب به هشام مي فرمايد: “قرآن کثرت را مذمت کرده است آنجا که مي فرمايد: «وَ انْ تُطِعْ اکثَرَ مَنْ فِي الْارْضِ يضِلّوک عَنْ سَبيلِ اللَّهِ انْ يتَّبِعونَ الَّا الظَّنَّ وَ انْ هُمْ الّا يخْرُصونَ» اگر اکثر مردم را پيروي کني تو را گمراه مي کنند؛ چون اکثر مردم تابع عقل نيستند، تابع گمان و تخمين اند، همينکه چيزي در خيالشان پيدا مي شود دنبالش مي روند. در کلام نوراني اميرالمومنين عليه السلام آمده است که «لا تستوحشوا في طريق الهدي لِقِلَّة اهله؛ 11 اگر در اقلّيّتيد و همه يا اکثريت مردم دنيا با شما بدند و راهتان را قبول ندارند، وحشت نکنيد و از راه برنگرديد.» وقتي راه درست را تشخيص داديد، با همه ي وجود آن را بپيماييد. امام کاظم عليه السلام در دنباله مي فرمايد: “اي هشام! به حرف و تشخيص مردم اعتنا نکن؛ بايد تشخيص، تشخيص خودت باشد. اي هشام! اگر در دست تو يک گردو باشد و هر کس به تو برسد بگويد: به به! چه گوهر گران بهايي! وقتي که مي بيني گوهر نيست، کلام آنها هيچ نفعي به حال تو ندارد و گردو را براي تو گوهر و لؤلؤ نمي کند. اگر هم در دست تو گوهري باشد و همه مردم به اين گوهر گفتند گردو، تو تابع تشخيص و عقل و فکر خودت باش. تا زماني که مي داني آنچه در دست توست، گوهري گرانبهاست، حرف مردم ضرري به تو نخواهد رساند و گوهر تو را تبديل به گردو نمي کند.” بهشت در ازاي گوهري گرانبها يکي از تطبيقات اين فراز از کلام امام موسي کاظم عليهماالسلام، شناخت گوهر گرانبهاي وجودي خود است. کسي که اين گوهر با ارزش را شناخت حاضر نيست آن را در برابر هر چيزي معامله کند. در فرازي از همين روايت، امام کاظم عليه السلام از جد بزرگوارشان امام سجاد عليه السلام چنين نقل مي فرمايد: «أ و لا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها؟» آيا آزاده اي نيست که اين متاع پست دنيا را، اين لماظه يعني آب بيني يا دهان حيوان پستي را جلوي اهلش بيندازد؟ «فليس لأنفسکم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها بغيرها»؛ قيمت شما فقط بهشت است. يعني بحث معامله و بده بستان است. اگر کسي مي خواهد آن لماظه را ببرد بايد نفس و هويت و شخصيت خود را بدهد. ولي شما بدانيد که ارزش و قيمت شما بهشت است. بفهميد که چه لؤلؤ و گوهر گرانبهايي را در اختيار داريد. مراقب باشيد آن را به ثمن بخس نفروشيد.
پادزهری برای وسوسه شیطان
با وجود اين همه دام هاي گسترده و رنگ رنگ شيطان، چگونه مي توان در مصاف با او که تجربه چندين هزارساله در گمراهي آدميان دارد، پيروز شد؟ سلسله مقالات شيطانشناسي، که با عنوان «شناختنامه شيطان»، هر از چندگاه، به محضر عزيز بازديدکنندگان اين پنجره نوراني، پيشکش ميشود، تلاش دارد تا به ترسيم خطوط و زواياي پيدا و پنهان چهره پليد شيطان از منظر قرآن و روايات بنشيند. چنانکه ميدانيد در داستان خلقت نياي بزرگ ما، حضرت آدم(ع)، شيطان از سجده بر حضرتش سرتابيد. در نتيجه از قاف قله قرب خدا به حضيض عالم دنيا فرو غلطيد. پيش از هبوط اما از صحنه گردان گيتي خواست تا قدرت و مکنتي بدو بخشد تا بتواند از گرده ابناي آدم (ع) انتقام کشد.
از آن روز تا امروز، اين گرگ ايمانخوار به هر ابزاري که بتواند او رو بدين هدف شوم برساند، دست مي يازد؛ تسويل يا تزيين و الخ. اما مهمترين ابزار کار شيطان، وسوسه است که دامي است بسيار مخوف و گاه نامرئي. او دائم بر فراز قلب آدمي چرخ مي زند و پرواز مي کند تا در يک فرصت مغتنم، باند مناسب براي فرود بيابد آنگاه آنقدر در گوش قلب آدمي، مي دمد تا عنان اختيارش را بدست گيرد. آن وقت است که هر کجا بخواهد مي کشد و مي تازد.
آخرالزمان ونفاق میان مردم
رسول خدا(ص) در وصف نفاق انسان هاي آخرالزماني مي فرمايند: «هنگامي که مردم بر روي دلهاي درنده خوي خود جامه ميش بپوشند، دلهاي آنها از مردار گنديده تر و از حنظل تلختر است.»(1) «گفتارشان از عسل شيرين تر، دلهايشان از حنظل تلختر است، خداوند هر روز به آنها مي فرمايد: آيا از من فرار مي کنيد؟! يا بر من جرئت مي کنيد؟!(2) «آيا پنداشته ايد که ما شما را بيهوده آفريده ايم و شما به سوي ما بازگردانده نمي شويد.» ؟!(3) «زماني پيش آيد که مردم گرگ درنده مي شوند، هر کس گرگ نباشد گرگها او را مي خورند.»(4) امام صادق(ع) نيز مي فرمايند: «مردم آن زمان ظاهري زيبا و آراسته و باطني پست و پوسيده دارند، هر کس آنها را ببيند دچار شگفت مي شود، ولي چون با آنها معاشرت کند مورد ستم قرار مي گيرد.»(5) امام علي(ع) مي فرمايند: «از نفاق و دورويي دوري کن، چرا که انسان دورو، پيش خداوند آبرومند نيست.»(6) يکي از آفتها و خطرهاي اجتماعي که ممکن است جامعه را به ويراني و تباهي بکشد و پايه هاي وحدت اجتماعي را متزلزل سازد، آفت و آسيب بزرگي است به نام «نفاق و منافق» که در قرآن و روايات نسبت به آن هشدارهاي جدّي داده شده است. قرآن با لحني تند، مؤمنان را از خطرهاي منافقان برحذر مي دارد و مي فرمايد: «از منافقان برحذر باشيد، چه اين که آنان هم گمراهند و هم گمراهگر، هم خود لغزيده اند و هم لغزاننده ديگرانند درونشان بيمار است و برونشان بي عيب و سالم مي نمايد.» (سوره منافقون، آيه 4) طبق دستورات اسلامي برخي از اعمال مي تواند مقدمه اي براي ايجاد نفاق شود، براي مثال خيانت در امانت، دروغگويي، پيمان شکني، ناهماهنگي باطن و ظاهر، چاپلوسي و تعريف و تعارف بي جا از اين دست اعمال هستند.(7) اما بهتر است بهترين شناخت درباره ي واژه ي نفاق و شخص منافق را از زبان امام علي(ع) بشنويم: «دل هايشان بيمار است و ظاهرشان آراسته و تميز، مخفيانه عمل مي کنند و چون خزنده اي زهرناک آهسته مي خزند و بي خبر زهر خود را مي ريزند، شرح و بيانشان دارو و گفتارشان شفاست، اما کردارشان درد بي درمان است، به رفاه و آسايش مردم حسادت مي ورزند و به آتش بلا و گرفتاري دامن مي زنند و توصيه مي کنند، در هر راهي به خاک هلاکت افکنده اي، و براي نفوذ در هر دلي وسيله اي و براي هر غم و اندوهي اشک هاي(دروغين) دارند. مدح و ستايش به هم قرض مي دهند و از يکديگر انتظار پاداش دارند اگر چيزي بخواهند پافشاري مي کنند و اگر سرزنش کنند پرده دري مي نمايند…. . چشم نداشتن و بي نيازي را دستآويز طمع قرار مي دهند تا از اين راه بازار خود را داغ کنند و کالاهايشان را رونق بخشند، مي گويند و ايجاد شبهه مي کنند، وصف مي کنند و حقيقت را وارونه جلوه مي دهند. اينان دار و دسته شيطانند و زبانه هاي انبوه آتش.» «آنان حزب شيطانند و بدانيد که حزب شيطان همان زيانکارانند.»
پي نوشت: 1:بحارالانوار جلد 52 صفحه 264 و الزام الناصب صفحه 185
. 2-الزام الناصب صفحه 182 3. مؤمنون: 116 4. تحف العقول صفحه 44 5. بشاره الاسلام صفحه 75 و الزام الناصب صفحه 194 6. غرر الحکم، ج 2، ص 304. 7. ميزان الحکمه، ج 13، صفحات ،ص 344، 345، 346، 347. 8. نهج البلاغه، خطبه 194، ميزان الحکمه، ج 12، ص 348 و349.