آیامی شود غم وغصه نداشت؟
مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي ميفرمود: قبض و بسط دو نيرو هستند که مرتب به انسان ور ميروند، به طوري که هيچ قدرتي نميتواند جلو آنها را بگيرد. با جهت يا بدون جهت. ممکن است انسان کفران کرده باشد. يا نه اصلا خداوند مربي است ميخواهد انسان را تربيت کند. مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي ميفرمود: کار خدا حيات دادن و تجديد حيات است. غم و غصه مربوط به حيات تازه است. قرآن ميفرمايد: «ان مع العسر يسرا»* يسر و آساني در عسر و سختي خوابيده است. جاي اصلي کار همان جايي است که سخت است. اين، هم مربوط به جسم و هم مربوط به روح است. خداوند بر اين مطلب هم تاکيد کرده است. يعني حتما اين چنين است، شک نکنيد. اميدوارم خداوند پردهها را بردارد و يسر دائم مرحمت کند. خداوند گاهي فتق ميکند و گاهي رتق، باز ميکند و ميبندد. گاهي قبض ميکند و گاهي بسط. انسان نميداند چه ميشود؛ يک وقت بسط ميشود و نميداند از خوشحالي چه کند. گاهي هم غم ميآيد. قبض و بسط مربوط به قلب است.
در مواقعي که ماجور است بايد صبر کرد، دندان سرجگر گذارد و خوابيد. بايد صبر کرد تا فرج حاصل شود.قبض و بسط دو نيرو هستند که مرتب به انسان ور ميروند، به طوري که هيچ قدرتي نميتواند جلو آنها را بگيرد. با جهت يا بدون جهت. ممکن است انسان کفران کرده باشد. يا نه اصلا خداوند مربي است ميخواهد انسان را تربيت کند؛ گاهي او را در غصه فرو ميبرند و گاهي هم در سرور را به روي انسان باز ميکنند. در نهايت هم باز نشسته ميشوند و ديگر نميتوانند به انسان ور بروند. يعني غم و غصه و حزن ميرود. خداوند مرحمت کند! حضرت امير(ع) فرمود: هرگاه کسي محزون ميشود چيزي از علمهاي سابقش را به همراه ندارد. کسي که يک عالم نور ديده است، حال عبادت ديده است، الان که محزون شده است هيچ کدام همراه او نيست. چون اگر با او باشد نميگذارد غم و غصه بيايد. مثل اين که کسي چهل سال نخست وزير باشد و روزي به او بگويند: بايد بروي! از آن چهل سال چيزي به همراه ندارد. به خاطر اين که به او گفتهاند بايد برود، از غصه زانو به بغل گرفته است. راه خدا هم همين طور است. وقتي خدا عبدي را از روي مصلحت يا حکمت يا هر جهت ديگر محزون ميکند، از آن سرورهاي قبل چيزي به همراه ندارد. چارهاي نيست، علاج آن فقط صبر است تا خداوند فرج را برساند. وقتي قلب بسته ميشود نميتواند روزنهاي به سابق باز کند. اصلا فکر او کار نميکند تا براي علاج، مدرک و برهاني بياورد. ميبيند از آن حالات خوب چيزي به همراه ندارد. يک مرتبه خداوند سرور را ميآورد و ديگر چيزي از غم باقي نميماند. مثل کسي که دو من ترياک تلخ خورده باشد. به مجرد اين که حبه قندي به دهان ميگذارد شيرين ميشود. با اين که تناسبي بين دو من ترياک و يک حبه قند وجود ندارد. عکس آن هم همين طور است.
*سوريه شرح (انشراح)، آيه 6.
کتاب طوباي محبت – ص 43
مجالس حاج محمداسماعيل دولابي