تلاوت کل قران باصدای دخترنابغه ایرانی
حنانه خلفي نابغه قرآني کشور است که سال گذشته رتبه اول حفظ در سي و هفتمين مسابقات سراسري قرآن کريم را کسب کرده است. صوت زيباي او باعث شده تا براي اولين بار در کشور تلاوت کل قرآن او ضبط و توزيع شود. حنانه خلفي حافظ کل قرآن کريم است. او اکنون هشتساله است و مقامهاي بسياري را کسب کرده که مهمترين آنها، نفر اول حفظ قرآن در سي و هفتمين دوره مسابقات سراسري قرآن کريم بوده است.
پدرش ميگويد: از وقتي مادرش حنانه را باردار بود، براي او قرآن ميخوانديم. وقتي به دنيا آمد تا سهسالگي روي بالشتکهايي که قرآن پخش ميکردند، ميخوابيد. بعد از آن متوجه شديم که آيات و سورهها را بهخوبي از حفظ ميخواند. آيات قرآن از همان نوزادي در ناخودآگاه ذهنش نقش بسته بود. برنامه ريزي دقيقي کرديم و او را به دارالقرآن فرستاديم تا ابتدا روخواني و روان خواني قرآن را ياد بگيرد. حنانه ۴ساله بود که ديگر سواد خواندن داشت اما نوشتن را بلد نبود.
آیامی توان برای دل خودآرایش کرد؟
آيا مي توان تنها براي دل خود آرايش کرد؟
سوال : من دختري هستم که عاشق آرايش کردن هستم و آرايش هم براي دل خودم است. و آرايش من، براي جلب توجه ديگران نيست. من وقتي بيرون مي روم به سر و وضع خودم مي رسم تا دلم شاد بشود. آيا اين کار من ايرادي دارد؟
پاسخ: کار ايشان کمال نامهرباني، بي انصافي و ناسپاسي به حضرت حق است. قرار نيست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند. موتورسواري که در پياده رو موتورسواري مي کند و امنيت مردم را به خطر مي اندازد، مي گويد :دلم مي خواهد به پياده رو بروم و در واقع به خواسته ي دلش عمل کرده است. کسي که در دم بيمارستان بوق مي زند مي گويد که من مي خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار ديگري ندارم.
خدایا در سرزمین کفرتو بودی...
خدايا در سرزمين کفر ، تو بودي…
بخشي از مناجات هاي شهيد چمران:
” خدايا مي داني که در زندگي پرتلاطم خود، لحظه اي تو را فراموش نکردم.همه جا به طرفداري حق قيام کرده ام. حق را گفته ام. از مکتب مقدس تو در هر شرايطي دفاع کرده ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده ام و از تهمت ها و بدگويي ها و ناسزاهاي آنها ابا نکردم. در آن روزگاري که طرفداري ازاسلام به ارتجاع و به قهقراگري تعبير مي شد و کمتر کسي جرأت مي کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه جا، حتي در سرزمين کفر، علم اسلام را بر مي افراشتم و با تبليغ منطقي و قوي خود، همه مخالفين را وادار به احترام مي کردم و تو اي خداي بزرگ! خوب مي داني که اين فقط بر اساس اعتقاد و ايمان قلبي من بود و هيچ محرک ديگري جز تو نمي توانست داشته باشد.”
بیانات رهبری درباره وحدت حوزه ودانشگاه
جایگاه، حضور و عملکرد یک روحانی در جامعه حتماً دارای تأثیر و تأثراتی است. چه فعال باشد چه منفعل به هر حال آثاری را مترتب خواهد بود. اما این حضور و عملکرد در محیط دانشگاه و با مخاطبی به نام دانشجو با دیگر حوزه ها متفاوت است. چنانچه مقام معظم رهبری می فرمایند: «در مورد دانشگاه ها اعتقاد من این است که این کار، کار خیلی مهم و بسیار حساسی است و حساسیتش به خاطر آن محدوده کار است». آری، دانشجو و محیطی که در آن فعالیت می کند با دیگر نهادهای اجتماعی متفاوت است زیرا که اولاً او فردی است تحصیلکرده و صاحب نظر که جزو اقشار روشنفکر جامعه تلقی می شود و ثانیاً حوزه حضور او گسترده تر از دیگر اقشار است و به راحتی از بسیاری مسائل که برای عموم مخفی است آگاه می شود. لذا روحانی، استاد معارف و هر کسی که در فعالیت های فرهنگی و مذهبی جوانان دخیل است می بایست اولاً با جایگاه و وظایف خود ثانیاً با مشکلات و دغدغه های دانشجو آشنا باشد. جهت شناخت این دو مقوله بیانات مقام معظم رهبری راهگشایی مؤثر برای اساتید معارف و روحانیون حاضر در دانشگاه ها می باشد. الف- وظایف روحانی در دانشگاه 1. روحانی باید محیط دانشگاه و مسائل دانشجو را بشناسد؛ 2. روحانی باید به دانشجو علاقه و اعتقاد داشته باشد؛ 3. بداند که نحوه رابطه روحانی با دانشجو تأثیر زیادی در امور مهم دارد. هر یک از این موارد سه گانه که بیان شد نیاز به بررسی، تحقیق و تعمق بیشتری دارد که در شمارگان بعدی به آنها اشاره خواهیم کرد. ب- نیازها و مشکلات دانشجو 1. مشکل دچار شدن به ابتذال و بی تفاوتی و نفوذپذیری در مقابل فرهنگ های بیگانه و مضر؛ زیرا که او به رسانه ها، کتاب ها و مجلات خارجی دسترسی داشته و معارف دنیا برایش مطرح می شود؛ 2. آسیب پذیری در مقابل لغزش ها و انحرافات فکری؛ 3. مدرک گرایی و توجه وافر به زندگی مادی؛ 4. آلت دست جریانات سیاسی قرار گرفتن؛ 5. ابهام در جریانات و عملکردها. (دانشجو صاحب نظر و صاحب فکر و عقیده است و می خواهد اظهارنظر کند. دلش می خواهد علت کاری که به آن تعبد کرده است را بداند. اگر ندانست تدریجاً دچار شبهه و ابهام می شود)؛ 6. بی هویتی و عدم درک رسالت واقعی در قبال جامعه، خویش، تاریخ و آینده. (به عبارت دیگر رسالت حقیقی دانشجو برای خود او درست روشن نیست)؛ به هر حال، آیندة کشور و پست ها و مسئولیت های نظام در دست افراد تحصیلکرده و عزیز است لذا با ایجاد مقتضیات لازم و رفع موانع باید در راه دستیابی به آرمان های بلند نظام، کوشش شود و شناسایی این امور باعث گردد که به فرمودة رهبر معظم انقلاب «روحانی در محیط دانشگاه، قطبی شود که دانشجو در مشکلات به او پناه بیاورد، به او امید بندد، از او علاج بجوید و اگر هم نمی تواند علاج کند. لااقل دانشجو بتواند تسلا بجوید. برگرفته ازفرمایشات رهبری بااعضای شورای مرکزی نمایندگان رهبری دردانشگاه های سراسرکشور 8/7/1369