هشت صفتی که شیعیان حقیقی دارند
امام محمدباقر(ع) فرمودهاند: “اي جابر” شيعه ما نيست مگر کسي که تقواي الهي داشته و از او اطاعت کند و آنان شناخته نميشوند مگر آنکه داراي چنين صفاتي باشند:
1- تواضع و خشوع
2- اداي امانت
3- کثرت ياد خدا
4- روزه و نماز
5- نيکي به والدين
6- رسيدگي و وارسي به همسايگان فقير، مستمندان، قرض داران و يتيمان.
7- راستگويي و تلاوت قرآن
8- حفظ زبان از مردم و سخن نگفتن به جز نيکي و آنان (شيعيان ما) در هر کار، امين قوم و عشيره خود باشند.
منابع: 1- تحفالعقول، ص 296 2- صفاتالشيعه، ص 11، ح 22 3- کافي، ج 2، ص 75 4- امالي طوسي، ص 735، م 46، ح 1 5- آموزههاي اخلاقي در کلام معصومين(ع)، نوشته آيتالله مهدس مهدوي.
حسن خلق ،برترین حقیقت درمیزان عمل
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: مَا يوضَعُ فِي مِيزَانِ امْرِئٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ. چيزي در روز قيامت در ترازوي سنجش اعمال انسان برتر از حسن خلق نمي نهند.
توضيح و شرح حديث
از مطالب بسيار مهمي که در قرآن مجيد و روايات مطرح است ترازوي سنجش اعمال در قيامت است. کيفيت اين ترازو چنان که بايد بر ما معلوم نيست، ولي آنچه که مسلّم و يقيني است، اين است که همۀ اعمال انسان را- گرچه به وزن يک ذرّه باشد- در ترازوي قيامت مي سنجند و در برابر آن اگر عمل نيک باشد به انسان پاداش مي دهند، و اگر عمل زشتي باشد کيفر آن را به انسان مي چشانند. «وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَينا بِها وَ کفي بِنا حاسِبِينَ»[1]و ترازوي عدالت را براي قيامت مي نهيم و به هيچ کس ذره اي ستم نمي شود، و اگر عمل هم وزن دانۀخردل باشد آن را براي سنجيدن مي آوريم و کافي است که ما حسابگر باشيم. «يا بُنَي إِنَّها إِنْ تَک مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»[2]اي پسر من اگر عمل هم وزن دانۀ خردلي باشد، پس در دل سنگي يا در آسمان ها يا در زمين باشد خدا آن را براي سنجيدن مي آورد، که خدا لطيف و داناست.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم که آگاه به همۀ حقايق است برترين حقيقت را در ترازوي عمل در روز قيامت حسن خلق اعلام کرده اند: «مَا يوضَعُ فِي مِيزانِ امْرِئٍ يومَ القِيامَةِ أفضلُ مِن حُسْنِ الخُلْقِ»[3]چيزي در روز قيامت در ترازوي سنجش اعمال انسان برتر از حسن خلق نمي نهند. راستي شگفت آور است که پيامبر عزيز اسلام نماز و روزه و حج و ساير اعمال را در ترازوي سنجش به عنوان برتر قلمداد نکرده اند، بلکه حسن خلق را برترين حقيقتي که در ترازوي عمل مي نهند به حساب آورده است. اخلاق نيکو از حقايق عظيم است از هيچ حکمي از احکام فقهي در قرآن مجيد با وصف عظيم ياد نشده است. در قرآن صوم عظيم، صلاه عظيم، جهاد عظيم و حج عظيم نيامده است، ولي صفت عظيم همراه اخلاق ذکر شده است: «وَ إِنَّک لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ»[4]و راستي که تو را خويي والاست. خداي متعال اخلاق پيامبر را عظيم خوانده؛ زيرا آن حضرت همۀ حسنات اخلاقي را در عالي ترين درجه و مرتبه اش دارا بود و در برخورد و ديدار و ملاقات با مردم همۀ آنها را به کار مي گرفت؛ و حتي در مورد دشمنانش تمام زواياي حسنات اخلاقي را رعايت مي کرد؛ و همين روش و منش سبب شد که مردم سنگدل و بي رحم و بد اخلاق و زنده به گور کنندگان دختران، و پايمال کنندگان حقوق حق و خلق، پروانه وار به گرد شمع وجودش گرد آيند و خود را به ايمان و اعمال شايسته آراسته نمايند و مطلع الفجر حسنات اخلاقي شوند. قرآن در زمينۀ اخلاق پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و نيروي جاذبه اي که در منش آن حضرت وجود داشت مي فرمايد: «وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»[5]و اگر بد اخلاق و سنگدل و خالي از رأفت و رحمت و رفق و مدارا بودي، هر آينه از پيرامونت پراکنده مي شدند.
حسن خلق در کلام صاحب خلق عظيم
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم که خود داراي حسن خلق بود و به شدت از بد اخلاقي و مفاسد نفسي و زشتي حالات نفرت داشت، در رواياتي در رابطه با اخلاق نيک و اخلاق زشت مي فرمايد: «أوّلُ مَا يوضَعُ في ميزانِ العَبدِ يومَ القِيامَةِ حُسنُ خُلقِهِ»[6]اول چيزي که روز قيامت در ترازوي عبد مي نهند حسن خلق اوست.«إنَّ العبدَ لَيبلُغَ بِحُسنِ خُلْقِه عظيمَ درجاتِ الآخِرَةِ وشرَفَ المَنازِلَ، وأنّه لَضعيفُ العِبادَةِ»[7] عبد به سبب حسن خلقش به درجات بزرگ آخرت و مرتبه هاي شريف مي رسد و حال آن که از نظر عبادت و بندگي ضعيف بوده است. «سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لَايغْفَر»[8] بد اخلاقي گناهي غير قابل آمرزش است.«الخُلقُ وِعاءُ الدّين»[9] اخلاق ظرف دين است. راستي چه روايت مهمي است و چه واقعيت عظيم و حقيقت بسيار باارزشي است، اخلاق ظرف دين است؛ يعني: کسي که آراسته به حسنات اخلاقي نباشد نمي تواند ديندار باشد؛ زيرا خورشيد دين از وجود کسي که فاقد حسنات اخلاقي است طلوع نمي کند. دين آنجا قرار مي گيرد که حسنات اخلاقي وجود داشته باشد. به عبارت ديگر حسنات اخلاقي و دين، لازم و ملزوم يکديگرند.«مَکارِمُ الأخلاقِ مِن أعمالِ الجَنّة»[10]ارزش هاي اخلاقي از روش هاي بهشتي است.
«حُسنُ الخُلْقِ نِصفُ الدّينِ»[11]حسن خلق نيمي از دين است.«أحبّ عبادِ اللَّهِ إلي اللَّهِ أحسَنُهُم خُلْقاً»[12]محبوب ترين بندگان خدا نزد خدا خوش اخلاق ترين آنهاست.«إنّ حُسنَ الخُلقِ يذيبُ الخَطِيئةَ کما تُذِيبُ الشمسَ الجَليد»[13]به راستي حسن خلق گناه را آب مي کند همان گونه که خورشيد يخ را آب مي کند.«الخُلقُ السَيي ءُ يفسِدُ العَملَ کما يفسِدُ الخَلُّ العَسلَ»[14]بداخلاقي عمل را فاسد مي کند، همان گونه که سرکه عسل را فاسد مي نمايد.
از روايات بسيار مهم و زيبايي که دربارۀ حسن خلق در کتاب شريف خصال شيخ صدوق و بحار الانوار علامۀ مجلسي نقل شده اين روايت است: حَدَّثنا ابوالحسن قال عن الحسن: «إنَّ أحْسنَ الحَسَنِ الخُلقُ الحَسَنُ»[15]احمد بن عمران بغدادي مي گويد: ابوالحسن ما را روايت کرد و ابوالحسن مي گويد: ابوالحسن عن…حسن روايت کرد: به راستي بهترين بهترها خُلق حَسن است. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَا مِن شَي ءٍ فِي المِيزانِ أَثْقَلُ مِن حُسنِ الخُلقِ»[16]چيزي در ترازوي سنجش سنگين تر از حسن خلق نيست. و نيز آن حضرت فرمود: «عَلَيکم بِحُسْنِ الخُلْقِ؛ فَإنَّ حُسنَ الخُلْقِ فِي الجَنَّةِ لَامحالَةَ. وإياکم وَسُوءَ الخُلْقِ؛ فَإنّ سوءَ الخُلْقِ فِي النّارِ لَامَحالَةَ»[17]بر شما باد به حسن خلق؛ زيرا حسن خلق ناگزير در بهشت است. و از سوء خلق حذر کنيد؛ زيرا سوء خلق بناچار در دوزخ است. حضرت صادق عليه السلام در تفسير آيۀشريفۀ «رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً»[18]مي فرمايد: مراد از حسنۀآخرت رضا و خشنودي خدا و بهشت است. و مراد از حسنۀدنيا فراخي رزق و معاش و حسن خلق است. حضرت علي عليه السلام به يکي از يارانش به نام نوف فرمود: «صِل رَحِمَک يزيدُ اللَّهُ فِي عُمرِک، وحَسِّن خُلقِک يخفِّفُ اللَّهَ حِسابَک»[19]صلۀ رحم کن تا خدا به عمرت بيفزايد و اخلاقت را نيکو گردان تا خدا حسابت را بر تو آسان گيرد. مصاديق حسن خلق آيات قرآن و روايات اين حقايق را از مکارم اخلاق و ارزش هاي رفتاري و از مصاديق حسن خلق دانسته اند: راستي در گفتار، بذل و بخشش به تهيدست، تلافي کردن خوبي ديگران، حفظ امانت، صلۀرحم، حفظ عهد و امان و ضمان و حرمت و حق همسايه و رفيق، حيا، شجاعت، صبر، مهمانداري، وفاي به عهد، نرمي، مدارا، ملاطفت، حفظ آبروي مردم، گذشت از کساني که به انسان ستم روا داشته اند، انس و الفت با مردم، آسان گرفتن به ديگران، انصاف، عدالت، قناعت، احترام به بزرگ تر، ترحّم به کوچک تر، رعايت ايتام، خيرخواهي، دور بودن از حسد و تجاوز و حرص و تکبر و ريا و خشم و سخت دلي و… پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:«مِن سَعادةِ المَرءِ حُسْنُ الخُلُقِ وَمِن شَقاوَتِهِ سُوءُ الخُلُقِ»[20]از خوشبختي مرد حسن خلق و از بدبختي اش بدخلقي است. و نيز فرمود: «أفضلُ عَملٍ يؤتِي بِه يومَ القِيامَةِ خُلقٌ حَسَن»[21]برترين عملي که روز قيامت آورده مي شود اخلاق نيکوست. و نيز فرمود: «أفضَلُ مَا اعطِي المُسلِمَ خُلقٌ حَسَن»[22]برترين چيزي که به مسلمان عطا شده اخلاق نيکوست. و نيز فرمود: اخلاق عطاياي خداست، هنگامي که خدا بنده اي را دوست بدارد خلق حسن به او عطا مي کند و هنگامي که بنده اي را دشمن بدارد خلق زشت به او مي دهد.[23]
پي نوشت ها
[1] انبياء/ 47
[2] لقمان/16 [3] کافي، 2/ 99، باب حسن الخلق، حديث 2؛ بحارالانوار: 68/ 374، باب 92، حديث 2 [4] قلم/ 4 [5] آل عمران/159 [6] قرب الاسناد، 22، الجزء الاول؛ بحار الانوار: 68/ 385، باب 92 [7] محجة البيضاء: 5/ 93، کتاب رياضة النفس. [8] همان. [9] کنز العمال: 3/ 3 [10] کنز العمال: 3/ 2 [11] خصال، 1/ 30، حديث 106؛ وسائل الشيعه: 12/ 154، باب 104، حديث 15930 [12] کنز العمال: 3/ 3 [13] الزهد: 29، باب حسن الخلق، حديث 73؛ بحار الانوار: 68/ 395، باب 92، حديث 74 [14] کافي: 2/ 322، باب سوء الخلق، حديث 5؛ عيون اخبار الرضا: 2/ 37، باب 31، حديث 96 [15] خصال: 1/ 29، احسن الحسن خصلة، حديث 102؛ بحار الانوار: 68/ 386، باب 92، حديث 30 [16] عيون اخبار الرضا: 2/ 37، باب 31، حديث 98؛ وسائل الشيعه: 12/ 152، باب 104، حديث 15923 [17] عيون اخبار الرضا: 2/ 31، باب 31، حديث 41؛ بحار الانوار: 68/ 386، باب 92، حديث 31 [18] بقره (2): 201 [19] امالي صدوق: 209، المجلس السابع والثلاثون، حديث 9؛ بحار الانوار: 68/ 383، باب 92، حديث 20 [20] کنز العمال: 3/ 12؛ مجموعۀورام: 2/ 250، الجزء الثاني. [21] کنز العمال 3/ 13 [22] کنز العمال: 3/ 14 [23] کنز العمال: 3/ 15 منبع : کليني، کافي، ج 2، ص، 99. و پايگاه عرفان
اصلاح رابطه خود وخدا
اميرالمومنين علي عليه السلام مي فرمايد: هر که رابطه ميان خود و خدا را اصلاح کند، خداوند نيز، رابطه او با مردم را اصلاح نمايد.
منبع : نهج البلاغه، کلمات قصار-89
زکات زیبایی چیست؟
امام على عليهالسلام : زکات زيبايى ، پاکدامنى است .
غرر الحکم : 5449 منتخب ميزان الحکمة : 246
باتقواترین مردم کیست؟
امام علي عليه السلام در حديثي نوراني مي فرمايد: باتقواترين مردم، کسى است که در آنچه به نفع يا ضرراوست،حق رابگويد.
نهج البلاغه، خطبه 178
سخن امام علی علیه السلام درباره ضرورت وجودحاکم وحکومت
مردی واردمسجدشدوگفت:حکم جزازآن خدانیست. نشايد. در اين هنگام امام على عليهالسلام فرمود: (البته) حکم جز از آنِ خدا نيست «همانا وعده خدا راست است. مبادا آنان که به يقين نرسيدهاند تو را سبکسر گردانند»
شما نمىدانيد اينها چه مىگويند، مىگويند: وجود حکومت لازم نيست.
اى مردم! (وضع) شما را درست و اصلاح نکند مگر فرمانروا؛ نيک باشد يا تبهکار. گفتند: سخن تو درباره فرمانرواى نيکو کردار، درست، امّا تبهکار چگونه؟
فرمود: مؤمن به کار خود مىپردازد و نابکار بر خوردار مىشود، خداوند اجل مقدّر را مىرساند، راههايتان امن مىشود، بازارهايتان رونق مىگيرد، خراجهايتان گردآورى مىشود، با دشمنتان پيکار مىشود و حقّ ناتوان از زورمند گرفته مىگردد.
متن حديث: أبو البختريّ: دَخَل رَجُلٌ المَسْجِدَ فَقَالَ: لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ، ثُمَّ قَالَ آخَرُ: لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ، فَقَالَ عَلِيٌّ: لاَ حُکْمَ إلاّ للّهِِ «إنَّ وَعْدَ اللّه حَقٌّ وَ لاَ يَسْتَخِفَنَّکَ الّذِينَ لا يُوقِنُونَ»، فَمَا تَدْرُونَ مَا يَقُولُ هؤلاَءِ، يَقُولُونَ: لاَ إمَارَةَ. أيُّهَا النَّاسُ ،إنَّهُ لاَ يُصْلِحُکُمْ إلاَّ أمِيرٌ بَرٌّ أوْ فَاجِرٌ . قَالُوا : هذَا البَرُّ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ ، فَمَا بَالُ الفَاجِرِ ؟ فَقَالَ : يَعْمَلُ المُؤْمِنُ ، وَيَمْلَأُ لِلْفَاجِرِ ، ويُبَلِّغُ اللّهُ الأجَلَ ، وَتَأمَنُ سُبُلُکُمْ ، وَتَقُومُ أسْواقُکُمْ ، وَيُجْبى فَيْئُکُمْ ، وَيُجَاهَدُ عَدُوُّکُمْ ، ويُؤخَذُ لِلضَّعِيفِ مِنَ الشَّدِيدِ مِنْکُم.
«کنز العمّال، 31618 - منتخب ميزان الحکمة، 26 - شبيه اين حديث در بحارالانوار،ج75،ص358»
کمترین درجه کفرچیست؟
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم : کمترين درجه کفر ، اين است که آدمى از برادر خود سخنى بشنود و آن را نگه دارد تا (روزى) به وسيله آن رسوايش گرداند ؛ اينان از خير و خوبى بى نصيبند .
بحار الأنوار : 78/276/112 منتخب ميزان الحکمة : 492
بیناترین چشم کدام است؟
امام حسن مجتبی (ع): بيناترين چشم ها آن است که در خير نفوذ کند (خوبي ها و خيرها را ببيند) شنواترين گوش ها آن است که پند را حفظ کند و به آن عمل کند، سالم ترين قلب ها آن است که از (آلودگى) شک و شبهه، پاک باشد. تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص: 235
راه پیروزی بردشمن داخلی درکلام امام علی(ع)
اميرالمومنين امام علي عليهالسلام: در رکاب پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بوديم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ مىکرديم، که اين مبارزه بر ايمان و تسليم ما مىافزود، و ما را در جاده وسيع حق و صبر و بردبارى برابر ناگواريها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مىساخت. گاهى يک نفر از ما و ديگرى از دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مىکردند، و هر کدام مىخواست کار ديگرى را بسازد و جام مرگ را به ديگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پيروز مىشديم و زمانى دشمن بر ما غلبه مىکرد. پس آنگاه که خدا، راستى و اخلاص ما را ديد، خوارى و ذلت را بر دشمنان ما نازل و پيروزى را به ما عنايت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام يافته فراگير شد و در سرزمينهاى پهناورى نفوذ کرد. به جانم سوگند! اگر ما در مبارزه مثل شما بوديم هرگز پايهاى براى دين استوار نمى ماند، و شاخهاى از درخت ايمان سبز نمىگرديد، به خدا سوگند! شما هم اکنون از سينه شتر خون مىدوشيد و سرانجامى جز پشيمانى نداريد.
متن حديث: وَ لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ اءَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ اءَعْمَامَنَا مَا يَزِيدُنَا ذَلِکَ إِلا إِيمَانا وَ تَسْلِيما وَ مُضِيّا عَلَى اللَّقَمِ وَ صَبْرا عَلَى مَضَضِ الْاءَلَمِ وَ جِدّا فِى جِهَادِ الْعَدُوِّ وَ لَقَدْ کَانَ الرَّجُلُ مِنَّا وَ الْآخَرُ مِنْ عَدُوِّنَا يَتَصَاوَلاَنِ تَصَاوُلَ الْفَحْلَيْنِ يَتَخَالَسَانِ اءَنْفُسَهُمَا اءَيُّهُمَا يَسْقِي صَاحِبَهُ کَأْسَ الْمَنُونِ فَمَرَّةً لَنَا مِنْ عَدُوِّنَا وَ مَرَّةً لِعَدُوِّنَا مِنَّا. فَلَمَّا رَاءَى اللَّهُ صِدْقَنَا اءَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْکَبْتَ وَ اءَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلاَمُ مُلْقِيا جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئا اءَوْطَانَهُ، وَ لَعَمْرِي لَوْ کُنَّا نَأْتِي مَا اءَتَيْتُمْ مَا قَامَ لِلدِّينِ عَمُودٌ وَ لاَ اخْضَرَّ لِلْإِيمَانِ عُودٌ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَحْتَلِبُنَّهَا دَما وَ لَتُتْبِعُنَّهَا نَدَما.
«نهجالبلاغه، خطبه 55»